توجه:تمام شرکتهای ذکر شده دارای اسناد موثقی دال بر حمایت صهیونیت دارند که با کلیک بر روی هر برند می توانید مطالعه بفرمایید
همیشه، همهجا باید بفهمیم جنگ امروز کجاست. شاید بهتر باشد بگویم باید بتوانیم ظهور این جنگ را در میدانهای مختلف پیدا کنیم. سیاست، فرهنگ، نظامیگری و هر جای دیگری که بتوانی حق و باطل را رودرروی هم ببینی، بخشی از این نبرد است. چه کاریکاتورهای موهن اروپایی باشد، چه مخالفت با مقاومت اسلامی لبنان و چه کشتار شیعیان در یمن. از این نمونهها فراوان است و میدانم که بهتر از من میشناسیشان.
ما ناچاریم با صهیونیستها بجنگیم؛ نه فقط به خاطر اینکه اسراییل فلسطین را اشغال کرده یا لبنانیها را میکشد. ما ناچاریم با صهیونیستها بجنگیم، چون مسلمانیم.
اقتصاد هم یکی از همین جبهههاست؛ اگر نگوییم یکی از مهمترینهایش. سادهدلی است اگر بگوییم دشمنی هست که همهی توانش را علیه ما بکار گرفته، اما از اقتصاد و بازار جهانی غفلت کرده است. چرا نباید از این ابزار قدرتمند برای ضربهزدن به ما استفاده کند؟!
یهودیان و مشرکان را بدترین دشمن مومنان خواهی یافت. {7}
حالا که میدانیم این جنگ ادامه دارد و حالا که میدانیم نه میتوانیم و نه باید آن را به سیاست و فرهنگ محدود کنیم، پس کمربندهایمان را محکمتر میبندیم و دستهای این دشمن را از زندگی اقتصادیمان هم کوتاه میکنیم. not made in israel
وقتی از صهیونیستها حرف میزنیم که در جبههی مقابل ایستادهاند، منظورمان فقط اسراییلیها نیست. هرکس که دشمن اسلام باشد، در این جبهه جای میگیرد. اسراییلی باشد یا آمریکایی، فرقی نمیکند. مهم این است که دشمن خداست و تلاش میکند حق را نابود کند.
این دشمنی از دو راه بروز میکند. ممکن است این شخص حقیقی یا حقوقی، پشتیبان اسراییل ـ که قبلاً دانستیم مهمترین دشمن ماست ـ یا امثال آن باشد و این پشتیبانی را هم اظهار کند یا ممکن است ظاهراً هیچ ربطی به این دولت نامشروع و وابستگانش نداشته باشد، اما توانایی اقتصادی، سیاسی و تبلیغی خود را در راه مبارزه با اسلام و امت اسلامی خرج کند.
این دو شخص هیچ تفاوتی با هم ندارند. دلیلی ندارد که توقع داشته باشیم شرکت دشمن همیشه بنویسد made in israel و بفرستد برای ما. حتی ممکن است کارخانهاش را در تهران، اصفهان، مشهد یا تبریز ساخته باشد؛ اما وقتی سازندهی اصلی، شرکت دشمن است و سود آن ـ چه پول باشد، چه شهرت ـ، به جیب او میرود، درست مثل همان چیزی است که از خارج وارد شود.
اصلاً طبیعی است که حریف همیشه رودررو نمیجنگد و گاهی هم گروهی از سربازانش را با چهره و لباس مبدل، از جایی به سوی من و تو میفرستد که فکرش را هم نمیکنیم.
از روبرو و پشت سر و چپ و راست به سراغشان خواهم رفت. {8}
یک بازار بزرگ
اما نباید آنقدر گرفتار بدبینی شوی که فکر کنی همهی دنیا دشمن توست. در همین ایران خودمان، ـ به لطف بازار شلوغ و رنگارنگ داخلی و خارجی ـ، به هر کالایی که نگاه کنی، آنقدر مارکهای متفاوت میبینی که نمیتوانی بشمری. پس نگران این هم نباش که اگر نخواهی از این شرکتها خرید کنی، چیز دیگری پیدا نخواهی کرد.
نگران منزویشدن و محصورشدن خودت هم نباش. بازار هفتادمیلیونی ایرانیها و یکمیلیارد و پانصدمیلیونی مسلمانها را هیچکس نمیتواند منزوی کند و اصولاً در یک بازار، این فروشنده است که ممکن است منزوی شود نه خریدار. برای هر کالایی هزار و یکی تولیدکننده پیدا میشود که همهشان هم برای مشتری سر و دست میشکنند.
تکلیف یا وظیفه
وانگهی، حتی اگر این ضربهها تاثیری نداشته باشد ـ که دارد ـ، ما باید به وظیفهمان عمل کنیم. نتیجهی آن هرچه باشد، خدا یاریمان خواهد کرد.
چه بسیار گروه اندکی که به یاری خدا بر گروهی بزرگ پیروز شدند. {11}
مگر ما قرار است چه بکنیم؟ غیر از آنکه آمدهایم تا بهقدر توانمان این سنگها را از سر راه حقیقت بزنیم کنار؟ مگر خدا برای این کار به ما نیاز دارد؟ راحتتر نبود اگر خودش همهی کارها را راه میانداخت؟
نه عزیز! همهی داستان کنار رفتن این سنگها نیست. بخشی از آن هم حضور من و توست. من و تو هم باید بزرگ شویم.
کسی که نجنگیده باشد و آرزوی نَبَرد در دلش نباشد، منافق مرده است. {12}
اگر قرار باشد جایی که حرکت ما تاثیر محسوسی ندارد ساکت بنشینیم، نوح و ابراهیم و صالح و صد و اندیهزار پیامبر دیگر علینبیناوآلهوعلیهمالسلام باید مینشستند به امید فردایی که هیچوقت نمیآمد. خدا هم مجاهد بیحال و ترسو نمیخواهد.
خدا مجاهدانی را که در راه او متحد و استوارند، دوست دارد. {13}
خلاصه اینکه ما مکلف به تکلیفیم، نه نتیجه. انسانیت و اسلامیت به ما تکلیف میکند که حرکت کنیم، حتی اگر همهی عالم روبروی ما ایستاده باشند.
قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است، ادامه میدهد و به یاری خدا، در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویش اصرار میکنند، سلب خواهد کرد. {14}
ما میتوانیم
حالا که میخواهیم حرکت کنیم، بیا به این حرکت دقیقتر نگاه کنیم. مبارزهی ما باید برآیند دو نیروی همجهت باشد. یکی هجوم به پیکرهی اقتصادی دشمن و از بین بردن توانایی وی، و دیگری دفاع در برابر حملهی وی به امت اسلامی. هرکدام از این دو بال که ضعیف باشد، پرواز ناممکن خواهد شد.
به نظر تو برای هجوم چه میتوانیم بکنیم؟ تولید کالا و خدمات جایگزین یکی از کاراترین راهکارهاست. البته گزینههای دیگری هم هست که فعلاً سراغشان نمیرویم. دانشجویان رشتههای فنی و تجربی، صنعتگران و تولیدکنندهها میتوانند سربازان ورزیدهای برای این ماموریت باشند. ما باید تولید کنیم، زیاد و خوب. آنقدر زیاد که همهی مغازهها را پر کنیم و آنقدر خوب که هیچکس در هیچجای دنیا برای خرید تولیدات ما تردید به دلش راه ندهد. اینطوری که بشود، دیگر کسی سراغ کالا و خدمات شرکتهای دشمن نخواهد رفت و مسالهمان حل خواهد شد. اگر فناوری ساخت کالا را نداریم، باید به دست آوریم. اگر ابزارش را نداریم، باید بسازیم. اگر نیروی انسانی ماهر نداریم، باید پرورش دهیم. خلاصه اینکه هیچ توجیهی برای کمکاری پذیرفته نیست.
اما یک لحظه صبر کن. قصه هنوز تمام نشده است. دشمن تو هم ابزارهای کشنده و رنگارنگی دارد و اصلاً هم دوست ندارد که تو وارد این بازی شوی. پس کار، کمی سختتر میشود.
حتماً چیزهایی دربارهی هزینههای سرسامآور آگهیهای بازرگانی شنیدهای. هرکسی نمیتواند از پس تولید و پخش یک پیام بازرگانی در صداوسیما یا روزنامهها و مجلات برآید. هرچه بیشتر پول بدهی، بیشتر آش خواهی خورد.
تبلیغات هم همهی ماجرا نیست. بازاریها شیطنتهای خاص خودشان را دارند. مثلاً میتوانند کالایشان را خیلی ارزانتر بفروشند؛ تا جایی که رقبا مجبور شوند کوتاه بیایند. این عمل ممکن است در کوتاهمدت زیانهایی هم داشته باشد، اما در آینده سودآور خواهد شد. شایعه هم میتوانند علیه یکدیگر درست کنند. کارگاههای همدیگر را هم میتوانند خراب کنند؛ و هزار و یک بازی خطرناک دیگر که اگر حرفهای نباشی، زودتر از آنچه فکرش را بکنی، زمین خواهی خورد.
میبینی؟ ماجرا به همین سادگیها هم نیست. نمیتوانی یکراست بروی سراغ صنعتگر مسلمان بیچاره و یقهاش را بگیری که چرا هیچ کاری نمیکند. اما... نمایش ادامه دارد.
تا به حال سرما خوردهای؟ برای اینکه دوباره خوب شوی، چه کردی؟
تو دو کار بیشتر نمیتوانستی بکنی. بهتر است بگویم لازم بوده دو کار را با هم انجام دهی. یکی استفاده از چند قرص رنگارنگ و چند جرعه شربت و احیاناً چند آمپول ریز و درشت و دیگری که خلاصه میشود در یک کلمه: پرهیز.
درست همان زمانی که بدنت را با دارو تقویت میکنی، دستکم برای یک مدت کوتاه، باید کمی به خودت سختی بدهی. بعضی غذاها را نباید بخوری. بعضی کارها را نباید بکنی و سفارشهای دیگر.
درست فهمیدی. بازار ما فعلاً بیمار است. یک عفونت فراگیر در شریانهای ما ایجاد شده که هر روز هم گستردهتر میشود. پس آستینها را بالا میزنیم برای یک درمان اساسی.
تولید و جایگزینی کالا و خدمات بومی در برابر بیگانه، بخشی از درمان ماست که حتماً باید انجام شود و تحریم شرکتهای دشمن هم بخشی دیگر. تحریم دو کارکرد مهم برای ما دارد. هم موجب ضعیفشدن بنیهی دشمن خواهد شد و هم جایی برای نفسکشیدن تولیدکنندهی بومی باز خواهد کرد. کمی که گذشت، او آنقدر قوی خواهد شد که بتواند روی پای خود بایستد.
البته باز هم نباید به دشمنانت اجازهی حضور بدهی. همانطور که یک آدم سالم را با این توجیه که بیمار نیست به یک محیط آلوده نمیبرند.
همهی این حرفها را زدم که بتوانم داد بزنم آهای مسلمانها! صنعتگر و تولیدکننده و کارگر و مهندس شما به کمکتان نیاز دارد. یکه و تنها نیاندازیدش جلوی این گرگها.
قهوه میل دارید؟
شنیدهای چندوقتی است نستله به آدمها پول میدهد که راه بیافتند توی شهر و به مردم قهوهی مجانی تعارف کنند یا لیوان نستله را هدیه بدهند؟
اما بگذار ببینم. او که از من پولی نمیخواهد. پس اگر پیشنهادش را قبول کنم، چه اشکالی دارد؟ من که کمکی به اسراییل نمیکنم. اما مگر میشود او کاری بکند که سودی برایش نداشته باشد؟!
چرا اینکار را میکند؟ جواب آن را میدانی؟ سوالم زیادی ساده است؟ خوب معلوم است. نستله میخواهد برای خودش تبلیغ کند. پس پول میدهد به چند نفر تبلیغاتچی که به من و تو بفهمانند که از حالا به بعد نسکافه خوردن بهتر است.
معما حل شد. نستله اینکار را میکند، چون پول تنها چیزی نیست که برای یک بنگاه اقتصادی مهم است. نام هم اهمیت دارد؛ آوازه و شهرت هم همینطور. او ممکن است محصولش را به تو هدیه کند، ارزانتر بفروشد، جایزه بدهد، تشویقت کند یا هرکار دیگر بکند تا نامش را گسترش دهد.
بیا به یک نمونهی دیگر هم نگاه کنیم. بابِل یک شرکت اسراییلی است که فرهنگنامهاش را خیلی ارزان ـ و گاهی هم مجانی ـ به این و آن میدهد. او کار را به جایی رسانده که کمکم دیگر رایانهی هر بچهمسلمانی را روشن کنی، یک نسخه از فرهنگنامهی بابل را روی آن میبینی. ما به تبلیغاتچیهای بیجیره و مواجب یک شرکت اسراییلی تبدیل نشدهایم؟
حالا بگذریم از اینکه استفادهی گسترده از فرهنگنامهای که یک شرکت دشمن برای ما نوشته باشد، چه خطراتی دارد و باز هم بگذریم از اینکه نرمافزار بابل یک جاسوس تمامعیار است و بیاجازهی کاربر خیلی کارها میکند.
بطری نسکافه، حتی اگر خالی باشد و بشود شِکردان، هنوز هم یک پوستر تبلیغاتی کوچک است توی آشپزخانهی ما. پرچم دشمن روی دیوار سنگر. جالب نیست؟
اگر دشمن، دشمن است، یک قدم عقب رفتن، یعنی عقبنشینی در برابر طاغوت. دنیا بهتر میداند سالهاست که عقب ننشستهایم.
.
لیست شرکتهای حامی صهیونیست
پول شما ،بمب آنها
BRANDS & LABELS TO BOYCOTT