• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4323)
چهارشنبه 15/12/1386 - 20:47 -0 تشکر 32710
سوگنامه

اى علوى ذات و خدائى صفات          صدر نشین همه كائنات
سید و سالار شباب بهشت          دست قضا و قلم سرنوشت
با توجه به فرا رسیدن روزهای پایانی ماه صفر تصمیم گرفتم این تایپیک را بزنم تا باکمک هم اطلاعاتمان را درباره ی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)، امام حسن(ع)، امام رضا(ع) و امام حسن عسگری(ع) ( البته این مناسبت در ماه صفر نمی باشد.) را بالا ببریم. انشاءالله.                                        

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

چهارشنبه 15/12/1386 - 20:52 - 0 تشکر 32713

بیعت مردم با امام حسن (ع(
پس از خطبه امام حسن (علیه السلام( عبداللّه بن عبّاس پیش روى آن حضرت ایستاد و خطاب به مردم گفت:اى مردم ! این (اشاره به امام ) پسر پیامبرشما و وصىّ امام شماست ، با او بیعت كنید.
مردم به این دعوت ، پاسخ مثبت دادند و گفتند:به راستى او (امام حسن ) چقدر در نزد مامحبوب است و چقدر حقّ او بر ما واجب مى باشد و با آن حضرت به عنوان خلافت بیعتكردند.
و این جریان در روز جمعه 21ماه رمضان سال چهل هجرت (در كوفه ) واقع شد. آنگاه امام حسن (علیه السلام ) بهتعیین استانداران و كارگزاران پرداخت و فرماندهان را نصب نمود و عبداللّه بن عبّاسرا (براى استاندارى بصره ) به بصره فرستاد و شؤ ون كشور اسلامى را تنظیم نموده وزیر نظر گرفت .
اعدام دوجاسوس معاویه ونامه امام حسن (ع ) به او
هنگامى كه خبر شهادت امیرمؤ منان على)علیه السلام ) به معاویه (كهدر شام بود) رسید و همچنین به او خبر رسید كه مردم با پسر على ، امام حسن)علیهمالسلام ) بیعت كرده اند، دو مرد را به عنوان جاسوس به طور مخفى براى گزارشاطلاعات به كوفه و بصره فرستاد، مردى از طایفهحِمْیَر را بهكوفه فرستاد و مردى از دودمانبنى قینرا به بصره روانه كرد تا آنچه یافتندبراى معاویه بنویسند و جریان خلافت امام حسن (علیه السلام ) را تباه سازند.
امامحسن (علیه السلام ) از نیرنگ معاویه و جاسوسهاى او اطّلاع یافت ، دستور داد آن مردحمیرى را كه نزد حجامت كننده اى (خون گیرى ) پنهان شده بود، بیرون آوردند و گردنزدند و نامه اى به بصره نوشت (و كارگزاران آن حضرت در بصره ) جاسوس ‍ بنى قینى راكه در نزد طایفه بنى سلیم پنهان شده بود، بیرون آوردند و گردن زدند.
سپس امامحسن (علیه السلام ) براى معاویه نامه نوشت و آن نامه اینگونه بود:
بعد از حمد و ثناى الهى ، تو مردانى را بهعنوان حیله گرى و غافلگیرى مى فرستى و جاسوسانى را گسیل مى دارى ، گویى جنگ را دوستمى دارى و من آن را نزدیك مى بینم ، در انتظار آن باش - اِنْ شاءَ اللّهِ تَعالى - و به من گزارش رسیده كه تو خشنودى مى كنى به موضوعى (یعنى به درگذشت على (علیهالسلام ) كه هیچ خردمندى ، براى آن خشنودى و شماتت نمى كند، بى شك كار تو همانندكسى است كه پیشینیان درباره اش گفته اند:
فَقُلْ لِلَّذِى یَبْغِى خِلافَ الَّذِىمَضى
تَجَهَّزْ لاُِخْرى مِثلِها فَكَاَنْقَدِ
فَاِنّا وَمَنْ قَدْماتَ مِنّالَكَالَّذِى
یَرُوحُ فَیَمْسِى لِلْمَبِیتِلِیَغْتَدِى
به آن كسى كه خلاف روند دیگران كهدر گذشته اند را مى جوید، بگو آماده باش براى رفتن همانند دیگران كه گویى سراغ تونیز آمده است (همانگونه كه مرگ دامنگیر دیگران شد دامنگیر تو نیز مى شود) زیرا ما وآن شخصى كه از ما مرده است ، همانند كسى هستیم كه شب به جایى برود و در آنجا تا صبحبماند و سپس از آنجا كوچ نماید.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

پنج شنبه 16/12/1386 - 10:37 - 0 تشکر 32751

سلام دوست خوبم حالت چطوره زودباش بگو 123 123 123 ؟

دست درد نكنه تایپیك جالبی زدی منم شهادت امام رضا (ع) را تسلیت می گویم

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
پنج شنبه 16/12/1386 - 11:31 - 0 تشکر 32757

سلام

دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا 

گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا

                          این نیز بگذرد.....
پنج شنبه 16/12/1386 - 21:37 - 0 تشکر 32815

به نام تو که بیش از آنچه دوستت داریم،دوستمان داری

سلام دوستای خوب و عزیزم

با تشکر از دوستای خوبمون که این بحث به جا و زیبا رو ایجاد کردن.

حکمت 292:عزاى پیامبر علیه السّلام و بى‏تابى‏ها

(به هنگام دفن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بى‏تابى ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ، و مصیبت‏هاى پیش از تو و پس از تو ناچیزند.

.......................................

دوستان،در پناه دوست مشترکمان موفق باشیم

پنج شنبه 16/12/1386 - 21:45 - 0 تشکر 32818


جریان دردناك شهادت امام حسن (ع(
ازجمله روایاتى كه پیرامون علّت شهادت امام حسن (علیه السلام ) نقل شده از مغیره استكه گفت:وقتى كه ده سال از خلافت معاویه گذشت و تصمیم گرفت تا براى جانشینى پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد، براىجُعْدَهدختر اشعث بن قیس (سردسته منافقان ) پیام فرستاد كه اگرحسن (علیه السلام ) را مسموم كنى ، من تو را به همسرى پسرم یزید درمى آورم و صدهزاردرهم نیز براى او فرستاد. جُعْده ، امام حسن (علیه السلام ) را مسموم كرد. معاویهآن مبلغ پول را به او بخشید، ولى او را همسر یزید نكرد، بعدا مردى از خاندان طلحهبا او ازدواج كرد و او داراى فرزندانى از جعده شد، وقتى كه بین آن فرزندان و سایرقبایل قریش درگیرى لفظى مى شد، فرزندان جعده را سرزنش مى كردند و مى گفتند:یا بَنى مُسِمَّةِ اْلاَزْواجِ! اى پسران زنىكه خوراننده زهر به شوهرانش بود.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

جمعه 17/12/1386 - 11:5 - 0 تشکر 32843

به نام تو که بیش از آنچه دوستت داریم،دوستمان داری

سلام دوستای خوب و عزیزم

……………………………..

با تشکر از دوست خوبمون که این بحث رو ایجاد کردن.

مطلبی رو در مورد بحث شما در تبیان پیدا کردم که در ادامه قرارش می دم.

وصیت امام حسن علیه السلام

این وصیتى است كه از امالى شیخ طوسی (ره) نقل شده كه به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:

" این است آنچه وصیت مى‏كند بدان حسن بن على به برادرش حسین بن على: وصیت مى‏كند كه گواهى دهد معبودى جز خداى یكتا نیست كه شریك ندارد ، پس پرستش مى‏كند او را بدان جهت كه شایسته ی پرستش است ، شریكى در سلطنت ندارد و سرپرستى از خوارى براى او نیست و به راستى كه او هر چیز را آفریده و اندازه ی آن را به خوبی مقدر ساخته و شایسته ‏ترین معبود و سزاوارترین كسى است كه او را ستایش كنند ، هر كه از او فرمانبردارى كند راه رشد را یافته ، و هر كس كه نافرمانیش را كند به گمراهى و سرگشتگى می افتد و هر كس به سوى او بازگردد هدایت گشته است.

من تو را سفارش مى‏كنم ( اى حسین ) به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت كه از بدكارشان درگذرى و از نیكوكارشان بپذیرى ، و براى آنها جانشین و پدرى مهربان باشى ، و دیگر آن كه مرا کنار رسول خدا دفن نمایی كه من به او و خانه او شایسته ‏تر از دیگران هستم...

و اگر از این كار مانع شدند و جلوگیرى كردند ، من تو را به حق قرابت و نزدیكى كه خدا براى تو قرار داده و قرابتى كه با رسول خدا دارى سوگند مى‏دهم كه اجازه ندهى در این راه به خاطر من خون ریخته شود تا آنگاه كه رسول خدا (ص)را دیدار كنیم و شكایت ‏خود به نزد او بریم ، و آنچه از این مردم پس از وى بر سر ما رفته ، به او گزارش كنیم ... "

این را فرمود و از دنیا رفت . درود خدا بر او باد .

و در روایت مفید (ره) این گونه است كه پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:

(چون من از دنیا رفتم ، چشم مرا بپوشان ، مرا غسل ده و كفن نما ، سوى قبر جدم رسول خدا (ص) ببر تا دیدارى با او تازه كنم ، سپس به سوى قبر جده ‏ام فاطمة بنت اسد رضى الله عنها ببر و در آنجا دفنم كن ، و ‏بدان اى برادر كه مردم گمان دارند شما مى‏خواهید مرا كنار رسول خدا (ص) به خاك بسپارید ، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیرى كنند ، تو را به خدا سوگند دهم مبادا به خاطر من به اندازه ی ذره ای خون ریخته شود. ) (2)

پى‏نوشتها:

1) بحار الانوار، ج 44، صص 152-151.

2) ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 14.

جمعه 17/12/1386 - 19:54 - 0 تشکر 32885

جلوگیرى مروانیان از دفن جنازه
پس از آنكه امام حسن (علیه السلام ( چشم از جهان فروبست ، امام حسین (علیه السلام ) طبق وصیّت ، بدن او را غسل داد و كفن كرد و آن را بر تابوتى گذارد و براى تازه كردن دیدار به سوى قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) حمل نمود. مروان (كه آن هنگام از طرف معاویه فرماندار مدینه بود) با اطرافیانش (بنى اُمیّه ) تصوّر كردند كه امام حسین (علیه السلام ) مى خواهد جسد برادرش را كنار قبر رسول خدا دفن نماید، لذا با دارودسته خود اجتماع كردند و لباس جنگ پوشیدند تا از آن جلوگیرى نمایند.
وقتى كه امام حسین (علیه السلام ) جنازه برادر را به جانب قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ( آورد تا تجدید عهد نماید، مروانیان از هرسو به گرد هم آمدند، عایشه نیز سوار بر استر شده و به آنان پیوست و فریاد مى زد:
ما لِى وَلَكُمْ تُرِیدُونَ اَنْ تَدْخُلُوا بَیْتِى مَنْ لا اُحِبُّ.
ما را به شما چكار؟ آیا مى خواهید شخصى را به خانه من وارد كنید كه من او را دوست ندارم .
و مروان مى گفت :چه بسا جنگى كه بهتر از شادى و آسایش است ، آیا عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن گردد ولى حسن پیش قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دفن شود؟! هرگز این كار نخواهد شد تا من شمشیر به دست دارم (و قدرت در دست من است (
نزدیك بود فتنه و درگیرى شدیدى بین بنى اُمیّه و بنى هاشم روى دهد عبداللّه بن عبّاس با شتاب نزد مروان رفت و به او چنین گفت :اى مروان ! از هرجا كه آمده اى به همانجا برگرد، ما قصد نداریم كه حسن (علیه السلام ) را در كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به خاك بسپاریم بلكه قصد ما این است كه با زیارت قبر رسول خدا )صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دیدارمان را با آن حضرت تازه كنیم ، سپس جنازه را به كنار قبر جدّه اش فاطمه (بنت اسد (علیهاالسلام ) ) مى بریم و طبق وصیت آن حضرت و همانجا به خاك مى سپاریم و اگر امام حسن (علیه السلام ) وصیت مى كرد كه جنازه اشدر كنار قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دفن شود به خوبى مى دانستى كه تو عاجزتر از آن هستى كه ما را از این كار منع كنى ، ولى خود آن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) و نگهدارى حرمت قبر رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، از اینكه توهین وویران گرددچنانكه دیگرى این كارراكردوبدون اذن او، داخل خانه اش ‍ شد.
سپس ابن عباس به عایشه رو كرد و گفت :
واسَوْاءَتاهُ! یَوْماً عَلى بَغْلٍ وَیَوْماً عَلى جَمَلٍ تُرِیِدیِنَ اَنْ تَطْفِئِى نُورَاللّهِ وَتُقاتِلیِنَ اَوْلِیاءَاللّهِ، اِرْجِعِى
این چه رسوایى و بى شرمى است ؟ روزى سوار بر استر و روزى سوار بر شتر مى شوى و مى خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى ، برگرد از آنچه ترس داشتى كار مطابق خواسته تو شده و آنچه را دوست دارى به آن رسیده اى (آرام باش كه ما تصمیم بر دفن جنازه امام حسن (علیه السلام ) در كنار قبر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ( نداریم ) و سوگند به خدا گرچه طول بكشد - روزى خواهد آمد كه خداوند انتقام این خاندان نبوّت را از شما بگیرد
امام حسین (علیه السلام ) به پیش آمد و فرمود:اگر وصیت امام حسن (علیه السلام ) به من نبود كه حتى به اندازه شیشه خون حجامتگرى در مورد من خونریزى نشود، شما به خوبى مى فهمیدید كه چگونه شمشیرهاى خدا در مورد شما به كار گرفته مى شد (و شما را سر جاى خود مى نشاند) شما رشته پیمانهاى میان ما و خود را گسستید و آنچه را كه ما با شما شرط كردیم ، نابود كردید.
سپس امام حسین (علیه السلام ) با همراهان ، جنازه امام حسن (علیه السلام ) را به سوى بقیع بردند و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد (مادر على (علیه السلام ) ) به خاك سپردند.
امام حسن (علیه السلام ) در روز 28 صفر سال پنجاه هجرى در حالى كه 48 سال از عمرش مى گذشت ازدنیارفت ،دوران خلافتش ده سال بود،برادرووصیّش امام حسین ) علیه السلام ) جنازه او را غسل داد و كفن كرد و در كنار قبر جدّه اش فاطمه بنت اسد، به خاك سپرد.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

جمعه 17/12/1386 - 19:56 - 0 تشکر 32886


فرزندان امام حسن (ع (
امام حسن (علیه السلام ( پانزده فرزند پسر و دختر داشت كه عبارت بودند از:
1- زید.
2- اُمّ الحسن .
3- اُمّ الحسین (مادر این سه نفر اُمّ بشیردختر ابومسعود، عقبة بن عمروبن ثعلبه از قبیله خزرج بود(
4- حسن مُثَنّى (مادرش خَوْله دختر منظور فزارى بود(
5- عمر.
6- قاسم .
7- عبداللّه .
8- عبدالرّحمان .
9- حسین كه لقبش اَثْرَم بود.
10- طلحه .
11- فاطمه (مادراین سه نفراُمّ اسحاق دختر طلحة بن عبیداللّه تیمى بود(
12- ام عبداللّه .
13- فاطمه .
14- اُمّ سَلَمه .
15- رُقَیّه .

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

جمعه 17/12/1386 - 19:56 - 0 تشکر 32887

سخنرانى امام حسن (ع ) بعد از شهادت پدر
هنگامى كه امیرمؤ منان على (علیه السلام ) از دنیا رفت ، امام حسن )علیه السلام) خطبه خواند و حق خود (یعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بیان كرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت كردند، بر این اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با او در صلح هست ، در صلح باشند.
ابواسحاق سبیعى و دیگران نقل كرده اند: در صبح آن شبى كه امیرمؤ منان على )علیه السلام ) از دنیا رفت ، امام حسن (علیه السلام ) براى اصحاب سخنرانى كرد، پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم (فرمود:
شب گذشته مردى از میان شما رفت كه پیشینیان در كردار نیك ، از او پیشى نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگید وبا نثار جانش از حریم پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دفاع نمود، رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچمش را به او مى داد، جبرئیل در جانب راست او و میكائیل در جانب چپ او، آن حضرت را درمیان مى گرفتندوازجبهه برنمى گشت تاخداوند،فتح و پیروزى را به دست او ایجادكند.
در همان شبى كه عیسى بن مریم (علیه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت یوشع بن نون وصىّ موسى (علیه السلام ) وفات یافت ، از دنیا رفت و از مال دنیا جز هفتصد درهم باقى نگذارد، این هفتصد درهم از جیره اى بود كه از حق بیت المال خود زیاد آمده و مى خواست با آن خادمى براى خانواده اش خریدارى كند، در این هنگام گریه گلوى امام حسن را گرفت و گریه كرد و همه حاضران با او گریه كردندسپس ‍ فرمود:
من پسربشیرمژده دهنده ، یعنى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) هستم ، من پسر نذیر هشدار دهنده یعنى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) هستم ، من پسر كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدایت هستم ، من از خاندانى هستم كه خداوند، پلیدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور كامل پاكیزه نمود.من ازخاندانى هستم كه خداونددوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و فرموده است :

... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِیها حُسْناً
اى پیامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خویشاوندان و هركه نیكى كند، بر نیكى او بیفزاییم
منظور از حسنه نیكى در این آیه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را به پایان رساند و) نشست .

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

جمعه 17/12/1386 - 19:57 - 0 تشکر 32888

گزیده اى از گفتار امام حسن(ع)
(1) قوله علیه السلام فى فضل التقوى
من یتق الله یجعل له مخرجا، من الفتن و یسدده فى امره ، و یهیى له رشده ، و یفلجه ، بحجته ، و یبیض و جهه و یعطیه ، رغبته ، مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء، و الصالحین ، و حسن اولئك رفیقا
(1) سخن آن حضرت در فضیلت تقوى
هر كه تقواى الهى پیشه سازد، خداوند راه رهایى از فتنه ها را براى او گشوده ، و در كارها او را تاءیید، مى نماید، و راه هدایت ، را براى او آماده ، ساخته ، و حجت دلیلش را غالب مى گرداند، و چهره اش را نورانى و آرزویش را بر مى آورد، با كسانى كه خداوند بر آنان نعمت خود را ارزانى داشته ، باپیامبران و راستگونیان ، و شهیدان و صالحان ، و اینان دوستان نیكوئى هستند.
(2) قوله ، علیه السلام فى وصف التقوى
التقوى باب كل توبة و راءس كل حكمة ، و شرف كل عمل
(2) سخن آن حضرت در توصیف تقوى
تقوى درگاه ، هر توبه ، و آغاز هر حكمت ، و شرافت هر عمل است .
(3) قوله علیه السلام فى توكل على الله
من اتكل على حسن الاختیار من الله لم یتمن انه فى غیر الحال ، التى اختارها، الله له
(3) سخن آن حضرت در توكل بر خداوند
هر كه بر نیكویى اختیار خداوند توكل نماید، هرگز آرزو نمى كند كه درحالتى غیر از آنچه خداوند براى او اختیار كرده ، قرار داشته باشد.
(4) قوله علیه السلام فى وصف العقل
راءس العقل معاشرة الناس بالجمیل و بالعقل تدرك الداران جمیعا، و من حرم من العقل حرمهما جمیعا
(4) سخن آن حضرت در توصیف عقل
معاشرت نیكو با مردم ابتداى عقل و دور اندیشى است و با عقل دنیا و آخرت به دست مى آید، و هر كه از عقل محروم گردید از این دو جهان بى بهره است .
(5) قوله علیه السلام فى معنى المروة
المروة حفظ الدین ، و اعزاز النفس ، ولین الكنف و تعهد الصنیعة و اداء الحقوق
(5) سخن آن حضرت در معنى جوانمردى
(جوانمردى ) حفظ دین ، و گرامى داشتن ، خود، و مهربان بودن و انجام درست امور، و اداء حقوق مى باشد.
(6) قوله علیه السلام فى معنى المروة
شح الرجل على دینه ، و اصلاحه ماله ، وقیامه بالحقوق
(6) سخن آن حضرت در معنى جوانمردى
(جوانمردى ) حرص انسان در دینش و اصلاح كردن مالش و اداء حقوقش ‍ مى باشد.
(7) قوله علیه السلام فى الصمت
ستر العمى ، زین العرض ، و فاعله ، فى راحة و جلیسه امن
(7) سخن آن حضرت در مورد سكوت
(سكوت ) پوششى براى مجهولات ، و زینتى براى آبرو، مى باشد، و انسانى كه سكوت مى كند همواره ، در راحتى بوده و همنشینش از او در آسایش ‍ است .
(8) قوله علیه السلام فى الرضا بقضاء الله
كیف یكون المؤمن مؤمنا و هو یسخط قسمه ، و یحقر منزلته ، و الحاكم علیه الله ، و انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا، ان یدعوا لله فیستجاب له
(8) سخن آن حضرت در خشنودى به قضاى الهى
چگونه مؤمن مؤمن است ، در حالیكه به قسمت الهى ناخشنود، مى باشد، و و ارزش را پست مى شمرد، با اینكه خداوند، بر او حكم مى راند و من ضامن هستم هر كه در قلبش جز خشنودى از قسمت الهى را نگذراند، دعاهایش را خداوند اجابت كند.
(9) قوله علیه السلام فى الادب و الحیاء و المروة
لا ادب لمن لا عقل له ، و لامروة ، لمن لاهمة له ، و لاحیاء لمن لادین له
(9) سخن آن حضرت در مورد ادب و حیاء و جوانمردى
هركه عقل ندارد ابد ندارد، و هر كه همت ندارد، جوانمردى ندارد، و هر كه دین ندارد حیا ندارد.
(10) قوله علیه السلام فى فضل العفاف و القناعة
یابن ادم عف عن محارم الله تكن عابدا، و ارض بما قسم الله سبحانه تكن غنیا، و احسن جوار من جاورك تكن مسلما
(10) سخن آن حضرت در مورد عفت وقناعت
اى پسر آدم ، از محرمات الهى ، پرهیز كن ، تا عابد گردى ، و به آن چه خداوند داده است ، راضى باش تا بى نیاز شوى ، با همسایگانت به نیكى رفتار كن تا مسلمان باشى .
(11) قوله علیه السلام فى فضل قبول المعذرة
لاتعاجل الذنب بالعقوبة و اجعل بینهما للاعتذار طریقا
(11) سخن آن حضرت در فضیلت پذیرش معذرت
در عقوبت گناه عجله نكن ، و بین این دو راهى را براى معذرت خواهى قرار ده .
(12) قوله علیه السلام فى العفو
اوسع ما یكون الكریم ، بالمغفرة اذا ضاقت بالمذنب المعذرة
(12) سخن آن حضرت در عفو و بخشش
آنگاه بخشش یك شخص بزرگوار موارد دیگر بیشتر است ، كه معذرت خواهى براى گناهكار سخت و دشوار باشد.
(13) قوله علیه السلام فى فضل الخلق الحسن
ان الحسن الحسن الخلق الحسن
(13) سخن آن حضرت در فضیلت اخلاق خوب
بهترین زیبائى ، اخلاق نیكوست
(14) قوله علیه السلام فى الغنى و الفقر
خیر الغنى القنوع و شر الفقر الخضوع
(14) سخن آن حضرت در غنا و فقر
برترین بى نیازى ، قناعت ، و بدترین فقر، خضوع است
(15) قوله علیه السلام فى الحلم
الحلم كظم الغیظ و ملك النفس
(15) سخن آن حضرت در مورد حلم وبردبارى
حلم و بردبارى ، فرو بردن ، خشم و تسلط بر نفس مى باشد.
(16) قوله علیه السلام فى السماح
السماح ، البذل ء السراء والضراء
(16) سخن آن حضرت در بخشش
بخشش ، اعطاء، در حالت گشایش ، و سختى است .
(17) قوله علیه السلام فى ذم الكبر و الحرص و الحسد
هلاك الناس فى ثلاث : الكبر و الحص و الحسد، فالكبر هلاك الدین و به لعن ابلیس ، و الحرص عدو النفس ، و به اخرج ادم من الجنة ، و الحسد رائد السوء و منه قتل قابیل هابیل
(17) سخن آن حضرت در مذمت تكبر و حرص و حسد
هلاكت مردم در سه امر است : تكبر و حرص و حسد، تكبر نابودى ، دین را در برداشته و به سبب آن ابلیس از درگاه ، رحمت الهى ، دور شد، و حرص ‍ دشمن انسان بوده ، و به سبب آن آدم از بهشت ، اخراج گردیده ، و حسد پیشواى بدى بوده ، و به سبب آن قابیل هابیل را كشت .
(18) قوله علیه السلام فى وصف البخل
البخل ان یرى الرجل ما انفقه ، تلفا، و ما امسكه ، شرفا
(18) سخن آن حضرت در توصیف بخل
بخل آن است كه آن چه انفاق كرده است ، را تلف شده و آنچه ذخیره ساخته را براى خود شرافت بداند.
(19) قوله علیه السلام فى ذم الحسد
ما راءیت ظالما اشبه بمظلوم من حاسد
(19) سخن آن حضرت در مذمت حسد
جز شخص حسود، ظالمى را شبیه به مظلوم ندیدم .
(20) قوله علیه السلام فى ذم الحرص و الطمع
اجعل ما طلبت من الدنیا، فلن تظفر به بمنزلة ما لم یخطر ببالك
(20) سخن آن حضرت در مذمت حرص و طمع
آنچه از امور دنیا كه خواستار آن بوده ، و بدان دست نمى یابى را همانند چیزى قرار ده كه به فكرت خطور نكرده است .
(21) قوله علیه السلام فى فضل التعلیم و التعلم
علم الناس علمك ، و تعلم علم غیرك ، فتكون قد اتقنت علمك ، و علمت ما لم تعلم
(21) سخن آن حضرت در فضیلت تعلیم و تعلم
علمت را به مردم بیاموز، و از دانش ، دیگرن بهره گیر، تا علمت را استحكام بخشى ، و آن چه نمى دانى را بیاموزى .
(22) قوله علیه السلام لصغار قومه ثىفضل تعلم العلم
انكم صغار قوم ، و یوشك ان تكونوا، كبار قوم اخرین ، فتعلموا العلم ، فمن لم یستطیع منكم ان یحفظة فلیكتبه ولیضعه فى بیته
(22) سخن آن حضرت براى كودكان خاندانش ، در مورد ارزش دانش اندوزى
به درستیكه شما كودكان این خاندان هستید، و به زودى بزرگان و خاندان دیگرى مى گردید، دانش بیاموزید، هر كدام از شما كه قادر به حفظ مطالب نیست آن ها را بنویسد و در خانه اش قرار دهد.
(23) قوله علیه السلام فى فضل المشورة
ما تشاور قوم الا هدوا الى رشدهم
(23) سخن آن حضرت در فضیلت مشورت
هیچ گروهى مشورت نكرد، جز آن كه به راه هدایت خود راهنمایى شدند.
(24) قوله علیه السلام فى التفكر فیما یودع الصدر
عجبت لمن یتفكر فى ماءكوله ، كیف ، لایتفكر فى معقوله ، فیجنب بطنه ما یوذیه ، و یودع صدره ، ما یردیه
(24) سخن آن حضرت در مورد تفكر در منبع اخذ علم
تعجب میكنم از كسى كه در مورد غذاهاى خود مى اندیشد، چگونه در علومى كه فرا مى گیرد، تفكر نمى نماید، تا شكم خود را از غذاهاى آزار دهنده ، دور دارد، و سینه اش را از آن چه او را هلاك مى گرداند، باز دارد.
(25) قوله علیه السلام فى فضل التفكر
علیكم بالفكر، فانه حیاة قلب البصیر، و مفایتح ابواب الحكمة
(25) سخن آن حضرت در فضیلت تفكر
بر شما باد، به فكر كردن ، چرا كه آن زندگى قلب انسان دانا، و كلیدهاى درهاى حكمت است
(26) قوله علیه السلام فى وصف اخ صالح كان له
كان من اعظم الناس ، فى عینى ، صغر الدنیا، فى عینه ، كان خارجا من سلطان ، الجهالة ، فلا یمد یدا الا على ثقة لمنفعة ، كان یشتكى ، و لایتسخط ولایتبرم ، كان اكثر دهره ، صامتا، فاذا قال بذاالقائلین
كان ضعیفا مستضعفا، فاذا جاء الجد فهو اللیث عادیا، كان اذا جامع العلماء، على ان یستمع احرص منه على ان یقول كان اذا غلب على الكملام لم یغلب على السكوت
كان لایقول مالایفعل ، و یفعل مالایقول ، كان اذا عرض له امران لا یدرى ایهما اقرب الى ربه ، نظر اقربهما من هواه ، فخالفه ، كان له یلوم احدا على ما قد یقع العذر فى مثله
(26) سخن آن حضرت در توصیف برادر صالحى كه داشت
او در دید من از ارزشمندترین مردم بود، دنیا در چشمش بى ارزش ، و از فرمانروایى جهل و نادانى ، خارج شده بود، و دستش را به سوى چیزى جز با اعتماد به ارزشمندى آن دراز نمى كرد، از وقایع روزگار شكایت نكرده و خشمگین و ملول مى گردید، اكثر ایام ، ساكت بود، و چون لب به سخن مى گشود، و بر گویندگان غالب مى گردید.
انسانى ضعیف و ناتوان شمرده مى شد، و چون زمان كوشش فرا مى رسید، همانند شیر ژیان مى گردید، آنگاه كه در جمع دانشمندان قرار مى گرفت ، حرص او در شنیدن از گفتن بیشتر بود، مغلوب كلام و سخن مى گشت ، اما مغلوب سكوت نمى گردید.
و در مورد آنچه انجام نمى داد، سخنى نمى گفت ، در مقابل آنچه نمى گفت را انجام مى داد، اگر دو امر بر او عرضه مى شد كه نمى دانست ، كدامیك مورد خشنودى خداست ، آنچه بر هواى نفس خود نزدیك بود، را یافته و ترك مى كرد، كسى را بر امرى كه مورد اعتذار واقع مى گردد ملامت نمى كرد.
(27) قوله علیه السلام فى التزود الیوم القیامة
یابن ادم ! انك لم تزل فى هدم عمرك منذ سقطت من بطن امك ، فخذ مما فى یدیك ، لما بین یدیك فان المؤمن ، یتزود و الكافر یتمتع
(27) سخن آن حضرت در توشه گرفتن براى روز قیامت
اى پسر آدم تو از زمانى كه از مادر زاده شدى همواره در حال نابودى عمرت مى باشى . از آنچه در دست دارى ، براى آینده ات توشه گیر، مؤمن توشه گرفته ، و كافر بهره مند، مى گردد.
(28) قوله علیه السلام فى بعض المواعظ
ما فتح الله عزوجل على احد باب مساءلة فخزن عنه باب الاجابة و لافتح الرجل باب عمل فخزن عنه باب القبول ، ولافتح لعبد باب شكر فخزن عنه باب المزید
(28) سخن آن حضرت در بعضى از مواعظ
خداوند درگاه سؤ ال و خواهش را بر كسى نگشود، تا درگاه اجابت بسته شود، و بنده درگاه عمل را نگشود، تا درگاه قبول از او بسته شود، و درگاه شكر بر بنده گشوده نشد تا درگاه افزایش نعمت بر او بسته شود.
(29) قوله علیه السلام فى افضل البصائر و الاسماع و القلوب
ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیر مذهبه ، و اسمع الاسماع ما و عى التذكیر و انتفع به ، و اسلم القلوب ما طهر من الشبهات
(29) سخن آن حضرت در برترین دیدگان و گوش و قلب
تیزترین دیدگان آنست كه در خیر و نیكى باز شود، و شنواترین گوشها آنست كه پند را بشنود، و از آن بهره جوید، و سالم ترین قلبها آنست كه از موارد شبهه پاك باشد.
(30) قوله علیه السلام فى كیفة مصاحبة الناس
صاحب الناس مثل ما تحب ان یصاحبوك به
(30) سخن آن حضرت در كیفیت مصاحبت با مردم
با مردم آنگونه مصاحبت و همنشینى كن كه دوست دارى با تو آنگونه رفتار كنند.
(31) قوله علیه السلام فى وصف الاخاء
الاخاء الوفاء فى الشدة و الرخاء
(31) سخن آن حضرت در توصیف برادرى
برادرى ، وفادارى ، در سختى و راحتى است .
(32) قوله علیه السلام فى اهمیة الفرائض
اذا اضرت النوافل بالفریضة فارفضوها
(32) سخن آن حضرت در اهمیت واجبات
آنگاه كه نوافل به واجبات ضرر مى زنند، آنها را ترك كنید.
(33) قوله علیه السلام لمن وقف بین یدى الله
حق على كل من وقف بین یدى رب العرش ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله
(33) سخن آن حضرت براى آنكه در پیشگاه خدا مى ایستد
بر كسى كه در پیشگاه خداوند مى ایستد، سزاوار است كه چهره اش زرد گردد و اندامش بلرزد.
(34) قوله علیه السلام فى فضل نعم الله تعالى
تجهل النعم ما اقامت ، فاذا ولت عرفت
(34) سخن آن حضرت در فضیلت نعمتهاى الهى
نعمتهاى الهى تا هنگامى كه وجود دارند شناخته نمى شوند، و آنگاه كه روى گردانند، شناخته مى شوند.
(35) قوله علیه السلام فى الاجمال فى طلب الرزق
لاتجاهد الطلب جهاد الغالب ، و لاتتكل على القدر اتكال المستسلم ، فان ابتغاء الفضل من السنة و الاجمال فى الطلب من العفة ، و لیست العفة بدافعة رزقا، و لاالحرص بجالب فضلا، فان الرزق ، مقسوم و استعمال ، الحرص استعمال الماءثم
(35) سخن آن حضرت در مورد اجمال در طلب روزى
در طلب روزى مانند افراد بسیار تلاشگر كوشش نكن ، و بر قضا و قدر الهى همانند افراد ناتوان متكى نباش ، بدنبال روزى رفتن از سنتهاى الهى ، و اجمال در طلب آن از عفت است ، عفت هرگز از روزى نشده ، و حرص و طمع جلب كننده روزى نیست ، روزى تقسیم شده ، و حریص بودن موجب گناه است .
(36) قوله فى الفرصة
الفرصة سریعة الفوت ، بطیئة العود
(36) سخن آن حضرت در مورد ارزش فرصت
فرصت زود از دست مى رود، و كند باز میگردد.
(37) قوله علیه السلام فى ذم المزاح
المزاح یاءكل الهیبة ، و قد اكثر من الهیبة الصامت
(37) سخن آن حضرت در مذمت خنده
خنده هیبت انسان را برده ، كسى كه سكوت مى كند از همه با هیبت تر است .
(38) قوله علیه السلام فى القریب و البعید
القریب من قربته المودة ، و ان بعد نسبه ، و البعید، من باعدته المودة و ان قرب نسبه
(38) سخن آن حضرت در نزدیك و دور انسان
شخصى نزدیك كسى است كه دوستى او را نزدیك گرداند، و اگر چه خویشاوندیش دور باشد، و شخص غریب كسى است كه دوستى او را دور ساخته باشد و اگر چه خویشاوندیش نزدیك باشد.
(39) قوله علیه السلام فى الخیر الذین لاشرفیه
الخیر الذى لاشرفیه : الشكر مع النعمة ، و الصبر على النازلة
(39) سخن آن حضرت در مورد خیرى كه شر در آن نیست
خیرى كه شر در آن ، نیست شكر همراه با نعمت و صبر بر ناراحتى هاست .
(40) قوله فى شكر النعمة و كفرانه
النعمة محنة ، فان شكرت كانت نعمة ، فان كفرت صارت نقمة
(40) سخن آن حضرت در شكرگزارى ، نعمتهاى الهى و كفران آن ها
نعمتهاى الهى وسیله امتحانند، اگر آنها را شكرگزارى نعمتند و هنگامى كه كفران كردى ، نقمت ، مى گردند.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.