• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 5104)
شنبه 23/11/1389 - 14:36 -0 تشکر 282536
شهید عماد مغنیه

شهید "عماد مغنیه" مردی از تبار عاشورا

 

تفکر شیعه، تفکریست که ظلم و بی عدالتی را بر‌نمی‌تابد.

دفاع از عدالت طلبی و مبارزه با ظلم در این تفکر، محافظه کاری را نمی‌پسندد و لباس و مقام و جایگاه نمی‌شناسد.

زمان و مکان مبارزه را موقعیتها مشخص می‌کنند نه سیاستها و این عینیت یافتن کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست.

زمان و مکان شناسی، برای دفاع از حق و حقیقت، درس بزرگ عاشوراست و میراث گرانبهای علی(علیه السلام) و ظلم ستیزی حسین(علیه السلام).

درسی که به ما می‌آموزد مرگ در راه حق و حقیقت را چون عسل شیرین بدانیم و به سوی آن بشتابیم.

و کم نبودند مردان مردی که این تفکر را شناختند و به آن عمل کردند.

شهید "عماد مغنیه" معروف به "حاج رضوان" از مردانی بود که پیام سرخ عاشورا را درک کرده و راه مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی را به عنوان هدفی مقدس انتخاب نموده بود.

راهی که در آن دو پایان بیشتر وجود ندارد، یا پیروزی یا شهادت و شهادت قسمت او بود.
مطمئناً شهادت او نه تنها خللی در حرکت مقاومت ایجاد نخواهد کرد، بلکه همچون گذشته با شهادت هر رزمنده روحیه مبارزه و ظلم ستیزی در همرزمان و همفکرانش شعله‌ورتر خواهد شد.
  

برای یک شیعه مبارز، مهم نیست که حرکت و اعتقاد او را چه بنامند.

اگر به تعبیر صاحبان زر و زور و دنیاپرستان کور دل، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم و تجاوز مستکبران و جهانخواران تروریسم است، مبارز شیعه افتخار می‌کند به این به اصطلاح تروریسم بودن، چون این واژگان پوشالی لایق کسانی است که خود تجسم عینی تروریسم بین‌الملل و پروش دهنده آن هستند.

دوستان خوشحال باشند و دشمنان پریشان و سردر گم و بدانند که عماد مغنیه‌های بیشماری در اقصی نقاط جهان آماده جان فشانیند و جانبازی و مرگ در راه خدا و مبارزه با ظلم و بی‌داد را از زندگی خفت بار و زیر یوق ظالمان ترجیح می‌دهند و لحظه شماری می‌کنند برای جهاد در راه خدا.

و چه زیبا گفت سید شهیدان اهل قلم "سید مرتضی آوینی":

«زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند كه در باغ نهاده باشند.و مگر نه آنكه گردن‌ها را باریك آفریده‌اند تا در مقتل كربلای عشق آسان‌تر بریده شوند؟و مگر نه آنكه از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند كه حسین(ع) را از سر خویش بیش‌تر دوست داشته باشد؟و مگر نه آنكه خانه‌ تن راه فرسودگی می‌پیماید تا خانه‌ روح آباد شود؟و مگر این عاشق بی‌قرار را بر این سفینه‌ سرگردان آسمانی، که كره‌ زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده‌اند؟و مگر از درون این خاك اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز كرم‌هایی فربه و تن‌پرور بر می‌آید؟پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف‌های دلتنگ و در پس این پنجره‌های كوچك كه به كوچه‌هایی بن‌بست باز می‌شوند نمی‌توان جست، بهتر آنكه پرنده‌ روح دل در قفس نبندد.

پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر.

پرستویی كه مقصد را در كوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد.»

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 14:39 - 0 تشکر 282537

شهید "عماد مغنیه" معروف به "حاج رضوان" كه بیشترین تعداد عملیات علیه رژیم صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت كرده است، در ماه جولای سال 1962 میلادی در شهر صور دیده به جهان گشود.  خانواده شهید مغنیه كه متشكل از پدرش، آیت‌الله شیخ "جواد مغنیه" از علمای برجسته شیعه لبنان، مادر و "جهاد" و "فؤاد" دو برادر وی بود كه بعدها به شهادت رسیدند، پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مكان كردند و در این منطقه بود كه شهید مغنیه، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن در جوانی، وارد دانشگاه آمریكایی بیروت (AUB) شد. شهید مغنیه در اوایل دهه هشتاد میلادی به "نیروی 17" شاخه نظامی جنبش آزادی‌بخش فلسطین پیوست كه نیرویی ویژه بود كه برای حفاظت از مبارزانی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشكیل شده بود. او از همان زمان، در عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادی‌بخش فلسطین برای مقاومت اسلامی لبنان كه در حزب‌الله و جنبش امل نمود دارد نقش اساسی داشت اما در پی اشغال لبنان در سال 1982 میلادی از سوی رژیم صهیونیستی، مبارزان جنبش آزادی‌بخش فلسطین مجبور به ترك لبنان شدند. محاصره بیروت، سه ماه به طول انجامید و با خروج مبارزان فلسطینی و سازمان آزادی‌بخش از لبنان، عماد مغنیه نیز به صفوف رزمندگان افواج مقاومت اسلامی (جنبش امل) پیوست كه از سوی امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران تأسیس شده بود اما شهید مغنیه در ادامه و همزمان با انتقال سید حسن نصرالله از امل، به حزب تازه‌ تأسیس حزب‌الله پیوست. شهید مغنیه پس از اجرای موفقیت‌آمیز چند عملیات‌ به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزب‌الله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عملیات ویژه حزب‌الله انتخاب شد. رژیم صهیونیستی همچنین مدعی شده است عملیات ربودن دو تن از نظامیان اسرائیلی در تابستان دو سال پیش كه به آغاز جنگ این رژیم علیه لبنان انجامید، از سوی عماد مغنیه هدایت شده است.
روزنامه انگلیسی "ساندی‌تلگراف" درباره شهید مغنیه نوشت: او یك انقلابی مجاهد است كه با امام خمینی(ره) بیعت كرده كه در راه انقلاب اسلامی از جان خویشتن نیز بگذرد.
تصاویری كه تا كنون از شهید "عماد مغنیه" منتشر شده است بسیار اندك است به‌گونه‌ای كه پلیس فدرال آمریكا (اف.بی.آی) مدعی شد وی دو بار اقدام به جراحی پلاستیك بر روی صورت خود كرده است تا شناسایی نشود.

شهید عماد مغنیه كه به دوری از رسانه‌ها شهرت داشت به "مرد سایه" در مقاومت اسلامی شهرت داشت و بسیاری او را مغز متفكر حزب‌الله قلمداد می‌كنند. شهید عماد مغنیه 23 بهمن 86 در پی انفجار در خودروی بمب‌گذاری‌شده در دمشق، به شهادت رسید.

فارس

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 14:47 - 0 تشکر 282542

__________________________________________________________________________
__________________________________________________________________________
__________________________________________________________________________
__________________________________________________________________________

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 14:57 - 0 تشکر 282551

 الوعد الصادق؛ خون‌هایی که هرگز هدر نخواهند رفت!

۱۲ فوریه ۲۰۰۸، ۲۳ بهمن ۸۶، دمشق، منطقه کفرسوسه، ساعت ۲۲٫۳۰

صدای انفجار، و بعد هیاهوی آتش نشان ها و نیروهای امنیتی، سرک کشیدن و به نظاره ایستادن رهگذران و مردمان منطقه، خودروی نقره ای رنگی که در آتش می سوخت، و مرد تنهای بی جانی که صورتش سالم مانده بود. گویا آدمی عادی بوده که قربانی انفجاری کور شده است.

۱۳ فوریه ۲۰۰۸، ۲۴ بهمن ۸۶، بیروت، ساعت ۱۲٫۳۰

المنار، در خبری فوری، شهادت یکی از مقامات ارشد حزب الله را اعلام کرد و او را این گونه معرفی نمود: شهید عماد مغنیه، مشهور به حاج رضوان.

۱۳ فوریه ۲۰۰۸، ۲۴ بهمن ۸۶، بیروت، ساعت ۱۸

بیانیه ای رسمی از سوی حزب الله منتشر شد.

«بکل اعتزاز و فخر نعلن التحاق قائد جهادی کبیر من قادة المقاومة الإسلامیة فی لبنان برکب الشهداء الأبرار. فبعد حیاة ملیئة بالجهاد و التضحیات و الإنجازات، و فی شوق شدید للقاء الأحبة، قضى الأخ القائد الحاج عماد مغنیة (الحاج رضوان) شهیدا على ید الإسرائیلیین الصهاینة.»

۱۳ فوریه ۲۰۰۸، ۲۴ بهمن ۸۶، واشنگتن

وزارت خارجه ی آمریکا در واکنش به ترور حاج رضوان گفت “جهان بدون مغنیه، جهان بهتری خواهد بود”، لابد برای خودشان و صهیون های منحوس.

“العالم صار مکانا أفضل من دون وجود هذا الرجل. لقد کان قاتلا شرسا و ارتکب أعمال قتل جماعیة و هو ارهابی مسؤول عن قتل عدد لا حصر له من الابریاء. کان سیخضع للعدالة بطریقة أو بأخرى.”

۱۴ فوریه ۲۰۰۸، ۲۵ بهمن ۸۶، بیروت، مجمع سید الشهدا، ساعت ۱۴٫۳۰

گم نام ترین فرمانده ی مقاومت، عماد مغنیه، نفر دوم تشکیلات حزب الله، زیر باران و بر دست های صدها هزار لبنانی تشییع شد. سخنران مراسم، سید حسن نصرالله، بر دو نکته ی مهم تاکید کرد، یک آن که شهادت حاج رضوان، آغازی خواهد بود بر پایان اسرائیل، و دوم آن که این خون هدر نخواهد رفت و اسرائیل باید تاوان آن را بدهد، در زمان و مکانی نامعلوم.

“إذا کان دم الشیخ راغب حرب أخرجهم من اغلب الأرض اللبنانیة، و إذا کان دم السید عباس، أخرجهم من الشریط الحدودی المحتل باستثناء مزارع شبعا، فان دم عماد مغنیة سیخرجهم من الوجود إن شاء الله. هذا الکلام لیس للانفعال، ولا من موقع العاطفة بل بلحظة تبصر.

أقول لهم لقد قتلتم الحاج عماد خارج الأرض الطبیعیة للمعرکة، نحن و إیاکم کانت معرکتنا و ما زالت على أرضنا اللبنانیة، و کنتم تقتلوننا على أرضنا اللبنانیة و نقاتلکم فی مواجهة کیانکم الغاصب. لقد اجتزتم الحدود، لن أتکلم الآن کثیراً، و لکننی سأستعیر عبارة واحدة من حرب تموز عندما خاطبتکم فی المرة الأولى، و قلت لکم ایها الصهاینة ان أردتموها حرباً مفتوحة فلتکن حرباً مفتوحة و وعدت المؤمنین بالنصر لأننی أثق بالله و بالمؤمنین و بشعبنا و مجاهدینا.

الیوم کلمة واحدة فقط، أمام هذا القتل فی الزمان و المکان و الأسلوب، أیها الصهاینة إن کنتم تریدون هذا النوع من الحرب المفتوحة، فلیسمع العالم کله، فلتکن هذه الحرب المفتوحة.”

۱۴ فوریه ۲۰۰۸، ۲۵ بهمن ۸۶، تهران

رهبر معظم انقلاب، در پیامی خطاب به سید حسن نصرالله، شهادت عماد مغنیه را تبریک و تسلیت گفتند.

“شهادت برادر مجاهد مخلص و فداکار آقای حاج عماد مغنیه برای خود او که سراپا عشق و شور جهاد فی سبیل الله بود فوزی عظیم و سرانجامی سعادتبار است و برای ملت لبنان که چنین مردان بزرگی را پرورده و به عرصه ی آزادیخواهی و مبارزه با ستم، تقدیم کرده، مایه ی سرافرازی و سربلندی است.

فقدان این مرد آزاده ی فداکار و برجسته، اگر چه برای همه ی انسانهای شریف و همه ی آنان که او را می شناختند بویژه برای والدین و همسر و فرزندان عزیز و دیگر کسان و یارانش دردناک است، ولی زندگی و مرگ انسانهائی مانند او، حماسه ای است که ملتها را بیدار میکند و به جوانان الگو میدهد و افقهای روشن و راه رسیدن به آن را برای همه ترسیم مینماید.

صهیونیستهــای خونخوار و جنایتکار بدانند که خون مطهر شهیدانی همچون عماد مغنیه صدها عماد مغنیه می آفریند و مقاومت در برابر ظلم و فساد و طغیان را دو چندان میکند. مردانی چون این شهید بزرگوار زندگی و آسایش و بهره مندیهای مادی خود را در راه دفاع از مظـلوم و مبـارزه با ظلم و استکبار فــدا کردند. و این ارزش والائی است که همه ی وجــدانهای انسـانی در برابر آن سر تعظیــم فــرود میـآورند. رضـــوان خدا بر او و بر همه ی مجاهدان راه حق باد… والسلام علیه و علیکم و رحمةالله.”

۱۵ فوریه ۲۰۱۰، ۲۶ بهمن ۸۸، بیروت، ضاحیه

در سالروز شهدای مقاومت، دبیرکل حزب الله از فراموش نشدن انتقام خون حاج رضوان سخن گفت و هدف و چگونگی اجرای عملیات انتقام را متناسب با جایگاه عماد مغنیه توصیف نمود. او در باب علت انتقام هم اینگونه گفت که مقاومت انتقام را برای انتقام نمی خواهد، بل می خواهد از کل موضوعی که عماد مغنیه تجلی‌بخش آن بوده است، حفاظت کند.

“بعض الإسرائیلیین کان یمنی النفس بأن حزب الله سوف یقوم بشیء یرضی النفس فیها، یفتش عن هدف متواضع، لن أوضح ماذا أقصد بالهدف المتواضع لیبقوا کلهم قلقین، یفتش عن هدف متواضع فیضربه و یعتبر هذا هو ثأر الحاج عماد مغنیة و انتهت الحکایة؟! نحن لسنا کذلک، أحب أن أؤکد لکم، خلال العامین الماضیین کان بین أیدینا الکثیر من الأهداف المتواضعة و لکننا لم نقدم لأن من نطلب ثأره هو بکلمة واضحة و واحدة هو عماد مغنیة. نحن نعرف ما هی الأهداف التی، و بالتالی الزمان و المکان، نحن نعرف ما هی العملیة التی تحقق الغایة من أن تقول للصهاینة هذا رد حزب الله على قتلکم لقائده الجهادی… ولیس ثأراً للثأر و إنما لنحمی کل القیادات و کل الکوادر و کل القضیة التی یعبّر عنها عماد مغنیة.”

۲۲ فوریه ۲۰۰۸، ۳ اسفند ۸۶، بیروت، مجمع سید الشهدا، ساعت ۱۸

سید حسن نصرالله، در مراسم هفتمین روز شهادت حاج عماد گفت خون او، هرگز هدر نخواهد رفت.

“نحن من مدرسة هیهات منا الذلة. لذلک سندافع عن أنفسنا، فی الطریقة التی نختارها، و فی الزمان الذی نختاره و فی المکان الذی نختاره، نختاره معاً بقرارنا و بإرادتنا و عزیمتنا و شجاعتنا سندافع عن أنفسنا و دمائنا. فی أسبوعک یا عماد المقاومة، و أنت جدیر بهذه الصفة، لانک کنت عمادها فی الحیاة و ستبقى عمادها فی الشهادة، و بین یدی سید الشهداء الامین العام عباس الموسوی وشیخ الشهداء راغب حرب، اقول کلمة واحدة و اختصر الموقف کما قلتها فی یوم التشییع ولکن فی تعبیر اخر، یا حاج عماد! أقسم بالله أن دمک لن یذهب هدرا.”

زمانی نامعلوم، مکانی نامعلوم

لحظه ی صفر، زمانی ست که صهیون و آل صهیون، نه آن که فرصت واکنش نداشته باشند، که امکانی برای واکنش نخواهند داشت، و فقط نظاره می کنند، آنچه را که در حقیقت پاسخ خون حاج رضوان است، و سخت سهمگین خواهد بود، برای صهیون و آل صهیون، لحظه ی صفر.

«وعدالله الوعد الصادق، حزب الله الوعد الصادق، نصر الله الوعد الصادق»

وبلاگ یك سرپناه(با كمی تصرف)

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 15:0 - 0 تشکر 282553

عماد مغنیه الگوی مقاومت شد

اشاره: انیس نقاش از جمله مبارزان با سابقه لبنانی است که از حدود 30 سال قبل با شهید عماد مغنیه ارتباط وآشنایی داشته است. بخش اول گفتگوی زیر حاوی نکات خواندنی از نحوه آشنایی وی با شهید عماد و راه اندازی تشکیلات مقاومت، علل و نحوه ترور شهید مغنیه و الگو شدن او برای جنبش های مقاومت است.

اولین آشنایی های شما با شهید عماد مغنیه از کجا شروع شد؟

من عضو تشکیلات فتح در لبنان بودم. جنگ لبنانی ها در سال1975 آغاز شد. سال1976 جوانی برای یادگیری مسائل نظامی نزد من آمد. در آن زمان گروه های مختلف ناسیونالیستی و توده های مختلف فعالیت می کردند. او گفت من گروهی مؤمن دارم که می خواهم با آنها فعالیتم را شروع کنم. من هم مخالفتی نکردم و گفتم فلسطین هم مسئله اسلامی و هم مسئله ناسیونالیستی است. در اردوگاهی در جنوب بیروت، مکانی را برای آموزش نظامی اختصاص دادم و به حدود 35 نفر که از 4 گروه مختلف تشکیل شده بودند و همه آنها هم عضو فتح نبودند و شامل تشکیلات دیگر هم می شدند (کمونیست، ناسیونالیست، اسلامی) در این اردوگاه ظرف 2 هفته طرز بکارگیری سلاح ها آموزش داده شد. در میان این افراد که در آن اردوگاه آموزش می دیدند، چند نفر از جمله افراد همین شهید عماد بودند که با دیگران فرق داشتند و با انگیزه بیشتری بودند، نکات را یادداشت کرده و سئوال می کردند. یک نفر دیگر، شیخ محمد (اهل تسنن که رهبر مقاومت بود) یک نفر هم استاد دانشگاه و دیگری هم عضو گروه اطلاعات بود.

این دوره تمام شد. راجع به مسائل سیاسی، مثل کمونیست و فلسطین صحبت های زیادی شد. افرادی با افکار متفاوت و نه تنها برای مبارزه با اسرائیل می آمدند و فنون جنگی را می آموختند. از آن به بعد، به عماد نزدیک تر شدم و به محض آنکه جنگ داخلی اندکی آرام تر شد، تشکیلات من که اکثریت آنها دانشجو بودند، به جنوب لبنان رفتند. این تشکیلات در نیروهای فتح، واقعاً یک تشکیلات استثنائی بود، به خاطر همین که 80 درصد آن دانشجویان بودند. بعضی از آنها از اروپا یا جاهای دیگر بودند که اعتقادات بسیار قوی و مبارزات قوی داشتند و در مبارزات با اسرائیل، عملیات ویژه های آنها، فوق العاده بود. در جنوب لبنان هم این تشکیلات از لحاظ ایمان، اخلاق و نظم تشکیلاتی شناخته شده بود.

عماد از جمله افراد همین تشکیلات بود که بعداً خیلی در جریان حزب الله لبنان مؤثر بود. حتی مثلاً فردی بنام محمود بود که 15 سال بیشتر نداشت ولی مبارزت بسیار درخشانی را با اسرائیلی ها انجام داد و به شهادت رسید. جوانان زیادی به این ترتیب بودند که با انگیزه های قوی وارد تشکیلات اسلامی و دانشجویان می شدند و بعدها بسیار مؤثر واقع می شدند و به درجه رفیع شهادت در جریان مبارزات خود می رسیدند.

هنگامی که اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرد، من لبنان نبودم و بعداً که بررسی کردم، متوجه شدم خیلی از این جوانها که قبلاً عضو این تشکیلات بودند، از مبارزین برجسته بودند.

تشکیلات فتح، از همه فرقه های کمونیستی، ناسیونالیستی و مسلمانان عضو داشت و هدف آن، آزادی فلسطین بود، بنابراین، باید حتماً خطر صهیونیست عمومی تعریف می شد. این تشکیلات یک فرقه خاص نبود و آنها می توانستند در این تشکیلات آزادی فعالیت بیشتری داشته باشند چراکه خطر اسرائیل فقط برای فلسطین نیست بلکه برای کل منطقه است و این رژیم باید بعنوان تشکیلاتی امپریالیستی در منطقه شناخته شود چون مبارزه با صهیونیست برای هرکس که به آزادی و حقوق و عدل اعتقاد دارد، مطرح است و تنها برای مسلمانان و فلسطینی ها به منظور آزادی فلسطین مطرح نیست. این افکار را هم به آنها نیز منتقل می کردم. بعد هم در مسائل نظامی، یادگیری و اعتماد به نفس و اعتقادی که در مورد استفاده درست از اسلحه وجود داشت، مسئله اساسی بود که به آنها آموزش داده می شد.

10 سال بعد که از فرانسه برگشتم، هنگامی که دیدم از این جوانان هم افرادی به عنوان رهبران برجسته شهید شدند و هم مبارزین برجسته ای از میان آنها برخاسته اند و حدود نیمی از رهبران نظامی حزب الله از همین جوانان بودند که از آن زمان فنون نظامی را یاد گرفته بودند، بسیار خوشحال شدم.

سال 79 و 80 میلادی قبل از اشغال اسرائیل، تحولی اساسی در افکار عمومی لبنان با وقوع انقلاب اسلامی ایران رخ داد.

من همزمان با اینکه در تشکیلات نظامی و دانشجویان بودم، کارهایی امنیتی در حوزه فلسطین اشغالی و عملیات های ویژه انجام می دادم و کار دیگرم هم روابط با مبارزین ترک و مبارزین ایرانی بود که با آنها آشنا شدم. بعد از حدود 2 سال فهمیدم که از ترک ها نتیجه نمی گیرم و همه آنها ترکیست، مائوئیست ها هستند و گروه های کوچکی اند که بین خودشان دعواهای زیادی دارند. افرادی مثل آقای محمد منتظری و کسان دیگری هم در لبنان بودند که کارهای جدی تری انجام می دادند.

حتی در سئوال از یکی مبارزین ایرانی در مورد حجم تشکیلات خود، او پاسخ داد که تشکیلات من، ملی است و ملت من اسلامی است و من دنبال یکی، دو نفر نیستم. من یک رهبر دارم که امام خمینی است که در نجف است. من برای بار اول بود که قبل از انقلاب، اسم او را می شنیدم. پیش خودم گفتم تفکر سیاسی که در سطح ملی کار می کند، حتماً به نتیجه خواهد رسید و بعداً دیدیم که این تشکیلات بهتر از تشکیلات ترک هاست که بصورت چریکی یا گروه های دیگر فعالیت می کنند. بنابراین ما هم با ایران بیشتر کار کردیم و 5/1 سال بیشتر طول نکشید که انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد و تشکیلات مردمی و بسیج مردمی به خیابانها آمدند. تأثیر این انقلاب بر لبنان فوق العاده بود. همه جوانانی که کار سیاسی می کردند، به ایمان و اسلام برگشتند و خود من هم جزء آن افراد بودم که با ورود به ایران، اعتقاداتم را قوی کردم و همه با اشتیاق فراوان به خواندن کتابهایی راجع به اسلام می پراختیم و کتابهای آقای مطهری و فتوای امام راجع به فلسطین، خیلی اثر مثبتی بود که در روزنامه‏ی خودم (الفجر) نوشتم. در آن روزنامه در مورد انقلاب و فکر اسلامی صحبت هایی می کردم که بسیار تأثیر گذار بود.

بعد از سال 78 میلادی به خاطر پیشروی اسرائیل در لبنان، طرح جدیدی را آغاز کردم و گفتم لبنانی هایی که در فتح و یا جاهای دیگر کار می کنند، باید برنامه دیگری را در پیش بگیرند چون جزیی از جنوب لبنان اشغال شده است. در واقع در دو جبهه فلسطین و لبنان مسئله مطرح بود و باید در هر دو جبهه فعالیت می کردیم. بنابرانی در لبنان تشکیلات مقاومت لبنانی بنام حرکت الارض را راه انداختیم که بعد از 6 ماه اسم آن را به حرکت اللبنانیة تغییر دادیم و یک تشکیلات نظامی در جنوب لبنان ایجاد کردیم.

در همین تشکیلات بسیاری از بچه های جنوب لبنان بودند که چگونگی مبارزه با اسرائیل را آموختند تا اینکه در سال 80 به فرانسه رفتم که حدود 10 سال طول کشید.

در سال1982 که اسرائیل، حملات خود را به جنوب لبنان آغاز کرد، تشکیلات حزب الله لبنان که البته از گروه های مختلفی تشکیل می شد، فعالیت های خود را آغاز کرد.

در سال1990 که من در ایران بودم یک نفر از سپاهی های ایران به همراه شهید عماد به محل اقامت من آمدند و در آنجا ایشان را به من معرفی کردند. روز بعد که تنها نزد من آمد با هم بیشتر صحبت کردیم و از آن زمان بود که روابط دوستانه ای به جز روابط تشکیلاتی بین ما برقرار شد و در جلسات طولانی با هم مشورت هایی می کردیم. بعداً که ایشان شهید شد، از اطرافیانش شنیدم که در مورد روابطش با من صحبت هایی می کرده و بطور کل ما خاطرات زیادی با هم داشتیم و در این چند سال هم چند کار بصورت مقطعی با هم انجام دادیم. (در مسائل امنیتی و مبارزات بطور خصوصی) و تا قبل از جنگ 2006، چند جلسه با ایشان داشتم چرا که نگران بودم که احتمال جنگ زیاد است و باید آماده باشیم ولی بعد دیدم که ایشان نیروها را بصورت فوق العاده آماده کرده است.

هنگامی که جنگ شروع شد من خودم مصاحبه های تلویزیونی زیادی انجام می دادم و این روحیه قوی را به مردم منتقل می کردم.

قبل از انقلاب بود که عماد برای یادگیری فنون نظامی نزد من آمد و بعد از انقلاب هم دامنه فعالیت های او بسیار گسترده تر شد و به هم خیلی نزدیک شدیم. ایشان اگرچه عضو فتح نبود اما خیلی در فتح کار کرد. وی عضو گروه 17 (گروه حفاظت امنیت اعراب) نبود اما به خاطر حیطه مسائل کاری خود به دلیل کار با عرفات به این تشکیلات 17 نزدیک شده بود ولی عضو آن نبود.

3 سال بعد از آزادی از زندان در فرانسه، به ملاقات عرفات رفتم و در آنجا در مورد درگیری ها و مسائلی که بین فتح و حزب الله و لبنان بود، صحبت هایی داشتیم. سخن جالبی که او به من گفت این بود که من به شرطی به جنوب لبنان برمی گردم که عماد مغنیه بگوید بیا دست به دست هم در جنوب لبنان کار کنیم. من تعجب کردم که تا این حد عرفات با مغنیه روابط قوی دارد که فقط به همین شرط که با او در جنوب لبنان کارکند، حاضر به بازگشت است. یعنی هم از لحاظ سیاسی این معنا را داشت که اهل جنوب لبنان آنها را قبول می کند که به ایران برمی گردد و همین طور ایران و بعد سوریه آنها را قبول می کردند (مهمترین آن پذیرش از سوی مردم لبنان بود) دومین معنا هم این است که تشکیلات حزب الله باید با آنها کار کند و به غیر از این هم خودشان تصمیم گیری می کنند و به ایران برمی گردند.

بعد که من با عماد این مسئله را مطرح کردم، او هم گفت من با عرفات هنگامی که اسرائیل در لبنان بود، روابط زیادی داشتم و هنوز هم روابطم قطع نشده است و به خاطر او امکانات زیادی هم داشتم که به افراد زیادی این امکانات اختصاص می یافته که خیلی از آنها از آن امکانات استفاده نمی کردند ولی عماد برعکس آنها بود و فعالیت های زیادی داشت.

دوره آموزشی که ما با هم گذراندیم در همان اردوگاه جنوب لبنان، 2 هفته بطول انجامید و آن دوره مقدماتی آموزشی اطلاعاتی در مورد صهیونیست، مبارزه، اسلحه و فنون جنگی آموخت و پس از این 15 روز، مانور کوچکی ترتیب داده شد که البته برای رسیدن به هدف واقعه ای بود که او انتخاب شد.

در زمان جنگ اسرائیل، همه نیروهای فلسطینی و لبنانی در جنوب لبنان نبودند و در بیروت و کوه های لبنان می جنگیدند، اسرائیل شروع به پیشروی هایی در جنوب لبنان کرد و با توجه به اطلاعاتی که به دست من رسید، تشکیلات آنها تا جنوب لبنان رسیده و دو شهرک کوچک را گرفته و به مرز نزدیک شده بود. من خطر این حرکت اسرائیلی ها را فهمیدم. می بایست قبل از گسترش پیشروی آنها، جلویشان را گرفت. مانوری که تشکیل شد در واقع هدف اصلی اش آزادسازی این شهرک بود، هرچند من خودم بطور آشکار هدف از آن را بیان نکردم.

الحمدالله این مانور با موفقیت هم انجام شد. آنها در واقع قصد داشتند از نقطه اساسی وارد شده و با گرفتن یک مدرسه در دو نقطه حساس شهر، آنرا محاصره کنند. من هم قصد داشتم برای مقابله با آنها وارد کار شوم و از ابوجهاد اجازه گسیل کردن نیرو به شهرک برای مقابله با اسرائیلی ها را گرفتم. اما در این زمان این احتمال وجود داشت که با وجود آزادسازی شهرک، مجدداً طی روزهای بعد نیروهای اسرائیلی برای اشغال این شهرک وارد شوند و آن وقت ما با کمبود نیرو مواجه می شدیم. اما به محض اینکه جنگ داخلی لبنان متوقف شد، نیروهای من به جنوب لبنان رفتند و به مارون الرأس (که طرفدار اسرائیلی ها بودند) حمله کردند و ظرف یک ساعت همه آنها اسیر شدند. اسرائیل هم از جهت عملیاتی با خطر بزرگی مواجه بود. مارون الراس، یک موقعیت استراتژیکی در جنگ لبنان و اسرائیل دارد. (شهید عماد در جریان این عملیات نبود اگرچه در گوشه و کنار در این زمینه، فعالیت های مؤثری داشت.)

اسرائیل هم به بهانه عملیات مارون الراس که انجام شده بود، به جنوب لبنان حمله کرد و قصد داشت آنجا را بعنوان منطقه عملیاتی خود قرار دهد ولی آن طور که می خواست پیش نرفت و نیروهای جدید در منطقه برای مقابله اعزام شدند.

من از دور با شهید چمران رابطه داشتم. یک روز در دفتر جبهه آزادیبخش فلسطین او را دیدم. اما با افرادی از جبهه فدائیان که ایرانی بودند مثل محمد منتظری و دیگران آشنایی هایی داشتیم و حتی آنها به فلسطین می آمدند و اردوگاهی در جنوب لبنان بود که حدود 45 نفر از ایرانی ها در آنجا در زمینه فعالیت های نظامی و جمع آوری اطلاعات از فلسطین، تحت آموزش قرار می گرفتند و بعد هم برای آنها گذرنامه و مسائلی از این قبیل فراهم می شد تا رفت و آمد داشته باشند. جلال فارسی هم از جمله آنها بود که خیلی به تشکیلات لبنانی وارد شد. محمد صالح هم در جنگ لبنان زخمی شد. محمد منتظری هم در کوه های لبنان افراد زیادی را تحت آموزش های نظامی قرار می داد.

بعد از انقلاب من مرتب به ایران می آمدم و تشکیلات سپاه و تشکیلات نظامی دیگر را می دیدم که الحمدالله موفقیت آمیز بود.

استفاده از استراتژی عملیات شهادت طلبانه و بعد هم بحث گروگانگیری و عملیات استشهادی از برنامه های اصلی تشکیلات مقاومت است، نقش عماد چقدر مؤثر بود؟

دو نکته مهم در عملیات استشهادی وجود داشت: اولاً فتوایی که علما صادر کردند مثلاً علامه فضل الله فتوایی به درخواست بچه های حزب الله صادر کرده بود. از طرف دیگر عماد در فراهم کردن مقدمات برای این عملیات ها نقش داشت، نه به این معنی که بگوییم هرچه در لبنان انجام شد، حاصل اقدامات یک فرد بود اما در عملیات های بزرگ، آمادگی از لحاظ روحی، فنی و هدف انجام گیری عملیات، بسیار نقش داشت. نیروهای ناتو بعد از چند عملیات استشهادی در لبنان، مجبور به فرار شدند. حتی عملیات های استراتژیکی بعد از فشار اسرائیل و بعد عملیات شیخ حره، شکل گرفت که بسیار مؤثر بود.

در مورد روحیات شخصی و اخلاقیات عماد توضیح بدهید.

مهمترین مسئله برای عماد، جنگ با اسرائیل به منظور آزادسازی فلسطین بعنوان یک امر مسلم بود. دومین موضوع، روحیه فوق العاده او که از امریکا و اسرائیل نمی ترسید که هرچه آنها تصمیم بگیرند و بگویند، درست است بلکه می گفت من هم حق دارم و باید مبارزه کنم و اگر باهوش و جدی عمل کنم، حتماً هم به نتیجه خواهم رسید، نمونه آن هم فرار ناتو از لبنان در نتیجه عملیات استشهادی بود. با این پیروزی، روحیه مقاومت در او زنده می شد که حالا که ناتو به آن عظمت فرار کرده، پس می توان با عملیات های هوشمندانه همیشه پیروز بود و با ایمان به این روحیه حرف می زد.

حتی ایشان یا افراد دیگری از مسئولین در حزب الله یا در ایران بودند که معتقد بودند مقاومت باید تا جایی ادامه یپدا کند که اسرائیلی ها از لبنان فرار کنند.

عماد با توجه به وضعیتی که اسرائیل از سال 2000 تا 2006 بوجود آورده بود، به این نتیجه رسید که باید اسلوب جدیدی برای مقابله اتخاذ کرد و آن همان چیزی بود که در 2006 آن را نشان داد. بعد هم راجع به کلیات جنگ و اینکه آماده سازی کامل نیروها و تجهیزات را برای مقابله با اسرائیلی ها فراهم آورده بود، با من صحبت کرد و آنجا بود که من پیروزی حقیقی آنها را به چشم خود دیدم و قلبم مطمئن شد و مرتب هم در زمینه تشکیلات و تعداد نفرات آنها با من مشورت می کرد و همه کارهایش علمی و از روی فیلم، مستند و تصاویر برنامه ریزی می شد و مثل افسرهای با تجربه، فعالیت می کرد.

از جمله موارد مهم دیگر این بود که آنها از همان روز اول در آموزش های مقدماتی و بعد از آن، همه چیز را یادداشت می کردند و تجربه های خود را می نوشتند و به دیگران منتقل می کردند. این از جمله موارد مهم بود چون تجربه ها به صورت خصوصی بود و به دیگران منتقل نمی شد اما او چنین کاری کرد و یک مدرسه امنیتی و نظامی تشکیل داد و همه چیز را یادداشت کرده و در اختیار همه قرار می داد.

در سال 2006 و در جریان جنگ، عماد از کل تجربه جنگ های قبلی استفاده کرد و علت پیروزی هم همین بود. روحیه و ایمان، اسلحه، تجربه ثابت حاصل پیروزی جنگ 2006، به طوری که اسرائیل مدام در پی این بود که راز تکنیک آنها را کشف کند.

عماد از تجربه جنگ قبل که در سال 2000 انجام شده بود، استفاده کرد و گفت باید همه آب و غذا و موشک های مورد نیاز در همان منطقه جنگ برای مبارزان فراهم باشد.

اما اسرائیل طی 33 روز که بمباران نظامی داشت و جنوب لبنان را بمباران کرد، نتوانست موشکها را متوقف کند چون آنها حرکت نداشتند و همه آنها آماده زیرزمین به خوبی متمرکز شده بودند و با اتاق نصرالله ارتباط داشتند که ما مثلاً الآن 50 تا موشک می فرستیم و اصلاً کسی حرکت نداشت و نزدیک به 250 نفر خبرنگار در لبنان، حتی نتوانستند از یک نفر از افراد حزب الله عکس بگیرند، چون آنها کاملاً متمرکز شده و بدون حرکت درمنطقه مستقر بودند و یک تاکتیک جدیدی بود که انجام شد و اسرائیل شکست خورد.

می گویند شهید عماد زبان فارسی را خوب صحبت می کرده و با برخی از علما هم ارتباطاتی داشته است.

چیزی که علمای ایران به خوبی بر آن تأکید می کنند، عدالت است. عماد هم معتقد بود هر استراتژی یک هدف دارد و این در واقع استراتژی واحدی بود که از سوی علمای ایران با ایشان طی جلسات بیان می شد که باید به اندازه همان هدف حق و عدل رفتار کرد و از آن تجاوز نکرد.

حزب الله نیز که نتیجه همین هدف است، باید منظم تر و مرتب تر از هرکسی در این مسیر حرکت می کرد و هر روز با روز قبل از نظر هدف و استراتژی فرق می کرد و سعی داشت هر روز از نظر استراتژی و خط مشی، حرکت جدیدی را با توجه به شرایط انجام دهد.

چنانچه در حال حاضر هم سخنرانی هایی که توسط سید حسن نصرالله انجام می شود، غیرممکن است که هر روز مثل روز قبل باشد، هم از لحاظ شعار، هم از لحاظ رنگ شعار و هم از لحاظ شکل آن باید چیز جدیدی ایجاد کرد، یعنی باید خلاق باشد و عماد این روحیه را از نظر نظامی ایجاد کرده بود. حتی یک روز فیلم المرصاد را دیده بود (فیلم مستند راجع به جنگ بین اسرائیل و حزب الله و موساد)، درباره مونتاژ آن فیلم نظرات سازنده ای می داد، به طوری که همه تصور می کردند، او در این زمینه تحصیلات دانشگاهی دارد. ولی او می گفت در اثر زیاد فیلم نگاه کردن، تجربه زیادی بدست آورده است. درحالی که خود آنها نمی دانستند این شخص، عماد است. یعنی در آن زمان هم به این شکل بود. در مورد مسائل امنیتی جنگ هم چنین روحیه ای داشت یعنی حتی در مسائل فنی هم دخالت می کرد.

ارتباط تلاش های عماد با حضرت امام چگونه بود؟ (با توجه به اینکه مقام معظم رهبری می فرمودند ایشان فرزند امام خمینی است.)

هرکس با اخلاص، به خصوص در اوایل انقلاب به امام نزدیک می شد، فقط یک فلسفه از ایشان نمی گرفت بلکه یک روحیه هم می گرفت. یعنی فجر جدید و انقلاب جدیدی که در ایران شد، فقط مال ایران نیست بلکه باید در همه جا گسترش یابد و این یک روحیه عظیمی بود که انتقال آن بسیار در افکار عمومی مؤثر بود او که از نیروهای خط مقدم انقلاب در لبنان و فلسطینی بود، سعی داشت چنین اعتقادی را گسترش دهد و با این روحیه که از امام گرفته بود، مبارزه می کرد که حتماً پیروز می شود و به نتیجه می رسد و این ها حرفهایی بود که نه روسیه و نه حتی هیچ کشور دیگری جرأت گفتن آن را نداشت.

چطور دستگاه های امنیتی دنیا که بسیار پیشرفته بودند، نتوانستند تصویر روشنی از عماد مغنیه داشته باشند. آیا این مسئله از این ناشی می شد که نبوغ خاصی داشت یا عکسی از او در این زمان منتشر نشده بود و شناخته شده نبود؟

یکی از دلایل این امر همان بود که ذکر کردید که عکسی از ایشان منتشر نشده بود. حتی افراد حزب الله نیز اسم ایشان را نمی دانستند چون ایشان راندیده بودند.

دوم آنکه از ابزار اطلاعاتی استفاده می کرد. سوم آنکه هرکسی نمی تواند وارد تشکیلات حزب الله لبنان و سیستم آنها شود و شرایط خاصی می خواهد و از بین 10 نفر آنها به انتخاب خود، 5 نفر را انتخاب می کنند و این یک سیستم عقیدتی و امنیتی خاصی بود و مهمتر از همه آنها نیز اعتماد به خدا بود که این روحیه از استخاره و توسل به خدا بسیار استفاده می کرد.

در سال های اخیر، هم پیروزی 2000 و هم پیروزی 2006 (به گفته سید حسن نصرالله قاعد الانتصارین) ناشی از تاکتیکهای جدیدی بود که به کار گرفت و حدود 6 ماه پس از پیروزی 2006 بود که مجدداً روش ها و تاکتیک هایی جدید بکار برد و ظرف 6 ماه پس از این پیروزی بود که به سرعت تشکیلات نظامی و امنیتی جدیدی را تشکیل داد و قوی تر و آماده تر از قبل شکل داد و روابط گسترده تری را در سطح جهان توسعه داد.

مسائل سوریه، عراق، لبنان و فلسطین هرکدام در نوع خود مهم هستند و هرکدام از آنها را به طور دقیقی روابطشان زیاد شده و مسائل امنیتی به آن شکل رعایت نمی شد و در این زمان قوی تر اجرا شد. اینکه از نظر امنیتی و سیاسی با افراد و تشکیلاتی ارتباط داشته باشی و مجبور باشی که بخاطر این مسائل امنیتی با افراد خاصی رابطه داشته باشی و این در زمان قبل بود که نقطه ضعفی بود که از لحاظ سیاسی با افراد و تشکیلات خاصی رابطه داشته باشی. در زمان او پرونده ارتباط با خارج لبنان به طور گسترده ای باز شد.

او معتقد بود که باید یک روحیه و استراتژی واحدی در منطقه منتقل می کرد که همه با هم (یک نفر در لبنان، یک نفر در عراق) از نظر فکری، هم نظر و هم فکر باشند تا بتوانند مبارزات خود را به نتیجه مطلوبی برسانند. او سعی داشت چنین روحیه مقاومت طلبی را ایجاد کند. چون خود اسرائیلی ها و صهیونیست ها و امریکایی ها هم سعی داشتند بصورت یک شبکه فعالیت های خود را انجام دهند و او هم قصد انجام چنین کاری را داشت که فعالیت هایش بصورت شبکه ای و گسترده انجام شود تا جواب آنها داده شود و یک نفر باید استراتژی و روحیه را منتقل کند تا بقیه هم کار خود را در همان سطح انجام دهند و آن روحیه را بگیرند. اما مسائل استراتژیکی و اقدامات لازم خیلی مهم است.

اهمیت روابط با کشورهای دیگر از اول وجود داشت، لیکن بعد از سال 2006، این روحیه ارتباط با کشورهای دیگر گسترش بیشتری یافت و به این مرحله رسید که الآن وقت آن است که علاوه بر لبنان، کشورهای دیگر هم در این زمینه وارد شوند و از این تجربیات استفاده کنند.

علل ترور عماد از نظر شما چه بود؟

دشمن، تنها اسرائیل یا امریکا نیست. متأسفانه برخی از کشورهای عربی هم هستند که دست به دست اسرائیل و امریکا کار می کنند. اینها بعد از جنگ 2006، ترس بیشتری نسبت به ما پیدا کردند چرا که لطمه بزرگی به آنها وارد شده بود و آنها تشکیلاتی با هم کار می کردند. (اطلاعات کشورهایی مثل اردن و عربستان سعودی با کشورهای امریکا همکاری دارند) و اینها رهبران حزب الله را هدف خود قرار دادند و عماد جزء اولویت های آنها قرار گرفت و این ترور، در نتیجه تصمیمی بود که در اتاق سیاه انجام شد که هم امریکا و هم اسرائیل و هم کشورهای عربی در آن دست داشتند. الآن تحقیقاتی که در سوریه شد این مطلب را ثابت کرد که امریکا و اسرائیل و 2 کشور عربی دست داشتند و تحقیقات هنوز هم ادامه دارد. در واقع چهار کشور با همکاری هم و تشکیلاتی که داشتند، توانستند به یک نفر حمله کنند.

آخرین بار بعد از جنگ 2006 بود که من ایشان را دیدم که گفت باید فوراً تشکیلات عوض شود و از تجربه های جدید استفاده شود و روال جدیدی در پیش گرفته شود. بعد هم ازدوستان ایشان شنیدم که در همان مدت 6 ماه توانسته بود تغییرات لازم را در تمام زمینه ها انجام دهد.

این اقدام بسیار مهمی بود چون تمام ساختمانها در بیروت از بین رفته بود و اینکه در مدت 6 ماه، تشکیلاتی قوی تر و آماده تر از قبل سازماندهی شود، اقدام بسیار اساسی بود چرا که همه آنها دفاتر اطلاعاتی و تشکیلاتی می خواهد و قدرت آنها هنوز هم قابل مقایسه با قدرت اسرائیل نیست و با وجود کمکهای فراوانی که امریکا به اسرائیل کرده هنوز خود آنها اذعان دارند که دارای چنین قدرتی که لبنان به دست آورده نیستند.

تعبیری که سید حسن نصرالله در مورد شهید عماد مغنیه داشت و تقسیم بندی که انجام داد، در دوره اول تشکیل حزب الله و در دوره دوم شهادت سید عباس موسوی و پیروزی 2000، یعنی می گفت بعد از هر شهادتی، یک پیروزی داشتیم و بعد از شهادت عماد هم که گفت می توانیم این شهادت را بعنوان نابودی اسرائیل درنظر بگیریم. آیا این تحلیل سید حسن، تحلیل استراتژیکی و براساس واقعیت بود؟

این تحلیل صد در صد واقعیت بوده چرا که خود اسرائیل هم به آن اعتراف کرده است. من در یک گزارش از اسرائیل خواندم که می گفت اگر یک شکست دیگر از نوع شکست 2006 به آنها وارد شود، دیگر آینده ای برای آنها وجود نخواهد داشت. حزب الله الآن قدرتی 4 تا 5 برابر بیشتر از گذشته دارد و امکانات موشک و نیرو و تعداد آنها قوی تر است و این دلیل است که اگر جنگ جدیدی آغاز شود، حتماً اسرائیل نابود خواهد شد و خود اسرائیل هم به این مسئله اعتراف کرده است. در واقع حیثیت کشور اسرائیل نظامی است و به محض آنکه اسرائیل و ارتش آن نابود شود، آن کشور هم بطور کلی نابود خواهد شد و روحیه جنگجویی ندارد.

کسی هم که الآن بجای عماد کار می کند، از نظر وحیه و استراتژی مثل عماد است و خود عماد هم چنین اعتقادی داشت که تجربیات منتقل شود و در واقع چند عماد سرکار است و اگر رهبری می رود، رهبری دیگر سر کار می آید.

ارتباط سید حسن نصرالله با عماد چگونه بود؟

من اولین بار بعد از بازگشت از فرانسه در سال 90(در ماه رمضان)، به لبنان رفتم و یک افطاریه ای عماد برای من ترتیب داده بود که افراد بزرگ در آن دعوت شده بودند، یکی از آنها هم سید حسن بود و از آنجا بود که فهمیدم روابط آنها بسیار نزدیک است و من در آنجا با او آشنایی پیدا کردم. حتی در جریان انتخاب سید حسن هم برای رهبری حزب الله، نظر عماد راجع به ایشان مثبت بود.

خاورمیانه و منطقه قبل از جنگ 33 روزه و بعد از جنگ 33 روزه چه تفاوتی کرد و تأثیرات جنگ 33 روزه از نظر استراتژیکی چه بود؟

حتی نیروهای مقاوت در فلسطین و عراق الآن سعی دارند از نظر روحیه تشکیلاتی مثل حزب الله لبنان شوند و روحیه ای همچون عماد پیدا کنند و این چیزی است که تا قبل از جنگ 33 روزه پر رنگ نبود.

از لحاظ استراتژیکی هم باید گفت اسرائیل و امریکا بعد از آنکه شکست هایی در منطقه متحمل شدند، به این نتیجه رسیدند که خود وارد منطقه شوند و برای دستیابی به نفت و منافع دیگر، وارد عمل شوند و در منطقه فعالیت کنند و این یک نقطه ضعف برای اسرائیل بود که امریکا چون دید اسرائیل توان این کار را ندارد، خود وارد عمل شد. اما امریکا در عراق نتوانست موفق شود و الآن قدرت متزلزلی دارد.

یعنی هم قدرت امریکا برای کنترل منطقه و هم قدرت اسرائیل برای کنترل منطقه ضعیف شد و این دو ضعف نشان می دهد که منطقه در حال تحول است و بخاطر نقشه و مسائل نظامی و استراتژیکی قبلاً این دو کشور نقش اساسی داشتند ولی الآن قدرت آنها روبه ضعف نهاده بود و نقشه سیاسی آنها در منطقه نتیجه نداد. تحولات سیاسی در منطقه و جهان در نتیجه جنگهاست.

(جنگ جهانی اول نتیجه شورایی و کشورهایی جدید وارد شدند و در جنگ جهانین دوم هم به همین صورت که قدرت هایی حدید روی کار آمد) بعد از فروپاشی شوروی، کشورها و قدرت های جدیدی روی کار آمده است ضعیف شدن آن هم به دلیل امریکا بود.

رجانیوز

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 16:0 - 0 تشکر 282624

خاطرات ناب از شهید عماد مغنیه
عماد مغنیه؛ اسطوره ای كه فراموش نخواهد شد‎

عماد حسن مغنیه در سال 1341 شمسی در روستای «عربصالیم» از توابع شهر نبطیه در استان صور در جنوب لبنان، دیده به جهان گشود. مغنیه که در خانواده‌ای پنج نفره متشکل از پدر، مادر و دو برادرش به نام‌های «جهاد» و «فؤاد» می‌زیست، تحصیلات عالی خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت ادامه داد.

وی با سازمان آزادی‌بخش فلسطین همکاری مبارزاتی داشت، ولی پس از حمله سراسری ارتش صهیونیستی در خرداد ماه 1361 به لبنان که تا بیروت پایتخت این کشور پیش رفت، و در پی عقب‌نشینی و خروج نیروهای عرفات از راه بندر بیروت، از این گروه فاصله گرفت و به جنبش شیعی «افواج المقاومه اللبنانیه» که توسط امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران بنیانگذاری شده بود، پیوست.

استعداد فراوان، از خودگذشتگی و شجاعت که از ویژگی‌های بارز او به شمار می‌آمدند، در هم آمیخته و از او شخصیتی انقلابی تمام عیار پدید آورد. جهاد، برادر عماد، در سال 1363 در عملیات علیه اشغالگران به شهادت رسید. فؤاد نیز قربانی توطئه سازمان جاسوسی اسرائیل موساد شد و در زمره شهیدان قرار گرفت. شرکت او در سلسله عملیات نظامی و كارساز علیه اشغالگران صهیونیست، باعث شد تا دشمنان از وی به‌عنوان شخص اول در نبرد با مقاومت اسلامی یاد کنند.

عماد مغنیه در پاییز 1362 در عملیاتی علیه آمریکا در کویت، به اسارت درآمد، ولی با ترفندهای گوناگون موفق به رهایی شد. پس از آن بود که سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، پی به شخصیت واقعی وی برد و در به‌در به دنبال دستگیری او، لبنان و خاورمیانه را زیر پا گذاشت. آمریکا، عماد مغنیه را دشمن سرسخت و خطرناک خود می‌دانست؛ بدان اندازه که وی را مسؤول انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت و کشته شدن 241 کماندو و همچنین مقر چتربازان فرانسوی در بیروت و کشته شدن ده‌ها تن از آنان می‌داند. همچنین او را مسؤول چندین نوبت عملیات شهادت طلبانه علیه سفارت آمریکا در لبنان و کویت و ربودن هواپیمای امیر کویت می‌داند.

جایزه 25 میلیون دلاری آمریکا برای زنده یا مرده عماد، نشان از هراس جنایتکاران و تروریست‌های دولتی از هرگونه مقاومت دارد. بر خلاف آن‌چه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه عماد مغنیه جوّسازی می‌کنند و او را تروریستی بزرگ می‌نامند، وی رزمنده‌ای خالص از مقاومت اسلامی لبنان بود که برای نجات کشورش از اشغالگران، تا پای جان مبارزه کرد و بیش از 26 سال، سازمان‌های اطلاعاتی 42 کشور از جمله سیا و موساد را به دنبال خود کشاند.

بدون شک، توانایی‌های خارق‌العاده عماد مغنیه یا همان «حاج رضوان»، در «لجنه امنیه» حزب‌الله، نقش بسزایی در پیشرفت کمیته امنیتی و وارد آوردن ضربات جبران ناپذیر بر رژیم اشغالگر قدس داشته است. تاثیر این ضربات بر پیکره صهیونیسم جهانی به حدی بود که پس از شهادتش سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد جهان (بخوانید آمریکا و هم پیمانانش) پس از مغنیه روزهای آرام تری را خواهد داشت. امروزه هر کس بخواهد از دین و کشور خویش در برابر اشغالگران دفاع کند، به تروریسم متهم می‌شود که این چیز تازه‌ای نیست.

آن‌چه در پی می‌آید، تلاشی است اندک در معرفی گوشه‌هایی از زندگی سراسر حماسه بزرگمردی گمنام که برای اولین بار از لابه‌لای سخنان دوستانش گردآوری شده؛ دوستانی که برخی از آن‌ها پس از شهادت حاج رضوان بود که او را شناختند و دریافتند کمک رسان همیشگی‌شان کسی نبوده است جز عماد مغنیه.

***

همه جا بود و هیچ‌جا نبود. مثل ماهی‌ای بود که در دست نمی‌آید. هر جا که می‌خواست حضور پیدا می‌کرد بدون آن‌که کسی پی به حضورش ببرد یا او را بشناسد. زبان انگلیسی، فرانسه و فارسی را به خوبی عربی بلد بود و صحبت می‌کرد.

گاهی در برخی جلسات، مترجم بودن را بهانه‌ای برای حضورش و مطلع شدن از نظرات طرفین قرار می‌داد و آن‌قدر خوب از عهده این کار برمی‌آمد که هیچ‌کس شک نمی‌کرد که او مترجم نیست و عماد مغنیه، مغز متفکر حزب‌الله لبنان است. حتی گاهی نظرات طرف خودی را که فکر می‌کرد نیاز به اصلاح دارد در قالب ترجمه، اصلاح و نظر خودش را اعمال می‌کرد. از این طریق همیشه در جریان اطلاعات دست اول بود.

***

ایران که می‌آمد سعی می‌کرد حتماً به زیارت امام رضا‌(ع) مشرف شود و اغلب، فرصت زیارت حضرت معصومه(س) را هم از دست نمی‌داد.

***

حاج عماد، فرمانده دو پیروزی ارزشمند و تاریخی حزب‌الله یعنی جنگ سال 2000 که منجر به خروج رژیم صهیونیستی از لبنان شد و نیز جنگ 33 روزه در سال 2006 بود. آموزش‌های او مبتنی بر این ایده بود؛ حداکثر تلفات از دشمن و حداقل برای نیروهای خودی.

در شب فرار اسرائیل (سال 2000) که کمربند امنیتی بیروت را ترک کرده و به سرعت در حال عقب‌نشینی به سمت مرزهایشان بودند، شورای رهبری حزب‌الله جهت تصمیم‌گیری در مورد اقدامات بعدی جلسه‌ای تشکیل داد. شهید عماد مغنیه در آن جلسه معتقد بود که ما برای ذلت بیش‌تر اسرائیل و خوار کردن آن‌ها باید تعقیبشان کنیم و تا لحظه آخر هم نگذاریم به‌راحتی لبنان را ترک کنند.

***

این بار دیگر مطمئن بودند تلاش‌هایشان جواب داده و عماد مغنیه را یافته‌اند؛ آن‌هم در یک کشتی پاکستانی در دوحه قطر. کارکشته‌ترین واحدهای دریایی ناوگان پنجم آمریکا مستقر در خلیج فارس متشکل از چند کشتی، قایق، کماندوهای واحد شناسایی و غواصان حرفه‌ای مأموریت داشتند او را در حمله‌ای برق آسا زنده دستگیر کنند.

چند ماهی به نبرد 33 روزه مانده بود. آن‌روز بعد از مدت‌ها جلسه‌ای با او داشتم. بعد از جلسه به من گفت: بیا اتاق بغل، می‌خواهم چیزهای جالبی را نشانت دهم.

باور کردنی نبود. تجهیزات و برنامه‌هایی که او برای نبرد احتمالی با رژیم صهیونیستی آماده کرده بود، خارج از حد تصور بودند. وی در طراحی‌هایش از همه تجربه‌ها استفاده کرده بود؛ از جنگ‌های چریکی ویتنام و الجزایر گرفته تا جنگ فلسطین.

حاج عماد در طول جنگ 33 روزه توانست مکالمات دشمن را شنود کند اما آن‌ها نتوانستند. او در اسرائیلی‌ها نفوذ کرد اما آرزوی کوچک‌ترین اطلاعاتی از داخل حزب‌ا...، بر دل آن‌ها ماند.

***

علاقه زیادی به اهل بیت‌(ع) داشت و در همه کارهایش به ایشان توسل می‌جست و همین باعث شده بود ثبات روحانی، معنوی و عرفانی زیادی پیدا کند که در اوج دشوارترین عملیات‌ها هم طمأنینه و آرامش خاصی داشته باشد.

ماهواره‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی و هواپیماهای بدون سرنشینMk، بیست و چهار ساعته در حال گشت‌زنی در آسمان بیروت هستند و هر گونه جابجایی و فعالیت را زیر نظر دارند.

حاج رضوان برای این که مقرهای حزب‌ا... لو نروند، دستور داده بود تعدادی ماشین مدام در شهر بچرخند و از خانه‌ای به خانه دیگر و از پارکینگی به پارکینگی دیگر بروند، در حالی که جز راننده سرنشینی نداشتند و آن اماکن هم یا خالی بودند یا ارتباطی با حزب‌ا... نداشتند. همین باعث شده بود با این که ده‌ها بار همراهش به خانه‌شان رفته بودم، هیچ‌گاه محل آن‌را یاد نگرفتم چون هر بار از مسیر جدیدی می‌رفتند و در راه هم چند ماشین عوض می‌کردیم.

***

برای ترور او بسیار تلاش کردند. یک بار در سال 1994 از طریق فردی به نام احمد حلاق با برادر حاج عماد به نام فؤاد که تاجر بود ارتباط گرفتند و به بهانه کمک اقتصادی به حزب ا... سعی کردند جلسه‌ای بین حلاق و حاج عماد تشکیل دهند. روزی که قرار بود جلسه در محله صفیر در جنوب بیروت تشکیل شود، حاج رضوان که مشکوک شده بود، بدون اطلاع قبلی به آن‌جا نرفت و برادرش فؤاد که به آن‌جا رفته بود، همراه جمعی از شهروندان عادی بر اثر بمبگذاری به شهادت رسیدند.

چندی بعد عماد انتقام خون‌های بی‌گناه را گرفت. احمد حلاق را از دایره حفاظتی موساد در جنوب لبنان خارج کرد و به بیروت کشاند و در آن‌جا حکم اعدامش را اجرا کرد تا اسرائیل ضربه‌ دیگری بخورد.

***

-انقلاب که شد، متن سخنرانی‌های امام را به زبان عربی و فارسی از سفارت ایران در بیروت می‌گرفت و آن‌قدر آن‌ها را مطالعه کرد که در کم‌تر از 6 ماه توانست به راحتی فارسی بخواند و پس از مدتی فارسی صحبت کند.

امام خمینی(ره) را بسیار دوست داشت وخود را موظف به تبعیت از دستورات ایشان می‌دانست. به همین دلیل علاقه زیادی به یادگیری زبان فارسی داشت تا راحت تر از نظرات ایشان بهره مند شود.

***

برده بودند...

در قالب تیم‌های تشکیلات خودشان، تیم مقابل را برده بودند و او با خوشحالی بسیار از پیروزیشان سخن می‌گفت...

به فوتبال علاقه داشت، خیلی زیاد...

***

آخر هم مزد خود را از سه ‌ساله ابا‌عبدالله گرفت. شب شهادتش به زیارت حضرت رقیه می‌رود، در عزاداری حرم شرکت می‌کند، غذای نذری هم می‌خورد و بعد هم در جلسه شرکت می‌کند و آخرش هم... راستی آن شب، شب شهادت رقیه بود. بسیار پایبند مستحبات بخصوص زیارت عاشورا بود و آن‌را می‌خواند. علاقه‌ خاصی هم به امام حسین«ع» و حضرت رقیه«س» داشت و هرگاه سوریه می‌رفت حتما به زیارت ایشان می‌شتافت.

***

حاج عماد هنگامی که قصد سوار‌ شدن به خودرویش را داشت متوجه خودروی مشکوکی شد که پشت ماشینش پارک بود؛ اما دیگر دیر شده بود. سرویس‌های امنیتی چندین کشور غربی دنبالش بودند، صبح و شب. بار‌ها هم جاهای مختلف دنیا اقدام به ترور او کردند اما هیچ‌گاه موفق نبودند. آخرین‌بار در محله کفرسوسه در دمشق بود. این‌بار همه آمده بودند؛ آمریکایی‌ها، اروپایی‌ها، موساد و حتی عرب‌ها. ماشین در یک کشور اروپایی با نظارت سیا بمب‌گذاری می‌شود و از آن‌جا به سوریه منتقل می‌گردد. کشور‌های عربی محل جلسه را لو داده بودند و موساد بمب را منفجر کرد.

پرتوسخن

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 23/11/1389 - 21:11 - 0 تشکر 282819

به نظر من این تاپیک مطالب جامعی از این شهید والا مقام داره.
با تشکر از شما دوست گرامی

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 24/11/1389 - 8:8 - 0 تشکر 282964

تصاویر منتشر نشده از شهید عماد مغنیه

به مناسبت بیست و چهارم بهمن ماه سالروز شهادت <عماد مغنیه > سایت ساجد اقدام به انتشار تصاویری جدید از وی نمود.
شهید «عماد مغنیه» كه بیشترین تعداد عملیات علیه رژیم صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت كرده است، در ماه ژوئیه سال 1962 میلادی در شهر «صور» دیده به جهان گشود.


آیت الله شیخ «جواد مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان، مادر و «جهاد» و «فؤاد» دو برادر وی بعدها به شهادت رسیدند. وی پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مكان كرد و در این منطقه بود كه شهید مغنیه، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن در جوانی، وارد دانشگاه آمریكایی بیروت شد.

عماد مغنیه_7
شهید مغنیه در اوایل دهه 80 میلادی به «نیروی 17» شاخه نظامی جنبش آزادی بخش فلسطین پیوست كه نیرویی ویژه بود كه برای حفاظت از مبارزانی مانند «ابوعمار»، «ابوجهاد» و «ابو ایاد» تشكیل شده بود. او از همان زمان، در عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادی بخش فلسطین برای مقاومت اسلامی لبنان كه در حزب الله و جنبش امل نمود دارد نقش اساسی داشت اما در پی اشغال لبنان در سال 1982 میلادی از سوی رژیم صهیونیستی، مبارزان جنبش آزادی بخش فلسطین مجبور به ترك لبنان شدند.
عماد مغنیه_5

محاصره بیروت، سه ماه به طول انجامید و با خروج مبارزان فلسطینی و سازمان آزادی بخش از لبنان، عماد مغنیه نیز به صفوف رزمندگان افواج مقاومت اسلامی (جنبش امل) پیوست كه از سوی امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران تأسیس شده بود اما شهید مغنیه در ادامه و همزمان با انتقال سیدحسن نصرالله از امل، به حزب تازه تأسیس حزب الله پیوست.شهید مغنیه پس از اجرای موفقیت آمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلند پایه حزب الله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسئول عملیات ویژه حزب الله انتخاب شد.رژیم صهیونیستی همچنین مدعی شده است عملیات ربودن دو تن از نظامیان اسرائیلی در تابستان دو سال پیش كه به آغاز جنگ این رژیم علیه لبنان انجامید، از سوی عماد مغنیه هدایت شده است.
عماد مغنیه_6

روزنامه انگلیسی «ساندی تلگراف» درباره شهید مغنیه نوشت: او یك انقلابی مجاهد است كه با امام خمینی(ره) بیعت كرده كه در راه انقلاب اسلامی از جان خویشتن نیز بگذرد.
تصاویری كه تاكنون از شهید «عماد مغنیه» منتشر شده است بسیار اندك است به گونه ای كه پلیس فدرال آمریكا (اف.بی.آی) مدعی شد وی دو بار اقدام به جراحی پلاستیك بر روی صورت خود كرده است تا شناسایی نشود. اف.بی.آی پنج میلیون دلار برای دریافت هرگونه اطلاعاتی در مورد وی جایزه تعیین كرده بود.
عماد مغنیه_3
شهید عماد مغنیه كه به دوری از رسانه ها شهرت داشت به «مرد سایه» در مقاومت اسلامی شهرت داشت و بسیاری او رامغز متفكر حزب الله قلمداد كردند.
مغنیه در صدر لیستی قرار داشت كه سازمان سیا پس از حوادث 11 سپتامبر برای دستگیری آنها اقدام كرده بود.
عماد مغنیه_2

خبرگزاری فارس

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 24/11/1389 - 15:44 - 0 تشکر 283289

گرامیداشت سومین سالگرد شهادت عماد مغنیه در تهران

مراسم بزرگداشت سومین سالگرد شهید «عماد مغنیه» فرمانده کبیر مقاومت اسلامی لبنان، دوشنبه ۲۵ بهمن ماه از ساعت ۱۵ الی ۱۸ در سالن مرکز فرهنگی سیدالشهداء واقع در میدان هفتم تیر برگزار می‌شود.

در این مراسم که به همت مرکز فرهنگی میثاق و موسسه فرهنگی رهپویان فرهنگ ایثار و با حضور دانشجویان و جوانان انقلابی برگزار خواهد شد، مهندس سعید قاسمی، استاد دانشگاه و کار‌شناس امور فرهنگی، دکتر شیخ الاسلام کار‌شناس مسائل خاورمیانه و یکی از اعضای دفتر حزب‌الله لبنان در تهران در مورد نقش این شهید بزرگوار در کسب پیروزی‌های مقاومت اسلامی و همچنین شرایط سیاسی حاکم بر منطقه، به سخنرانی خواهند پرداخت

تریبون مستضعفین

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 24/11/1389 - 15:45 - 0 تشکر 283290

[quote=عاشق ترین مرد زمین;116285;282819]به نظر من این تاپیک مطالب جامعی از این شهید والا مقام داره.
با تشکر از شما دوست گرامی

شما لطف دارین...ممنونم از شما

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 26/11/1389 - 21:42 - 0 تشکر 284477

گزارش مشرق از مراسم سومین سالگرد شهادت حاج عماد مغنیه خاطرات جالب شیخ الاسلام از شهید عماد مغنیه

در مراسم سالگرد شهید مغنیه، در مرکز فرهنگی سید الشهدا، سه نفر سخنرانی کردند که مهمترین صحبت ها از زبان شیخ الاسلام شنیده شد.

به گزارش خبرنگار گروه جهاد و مقاومت مشرق، شیخ الاسلام که مدتها از نزدیک با شهید مغنیه در ارتباط بوده، اگر چه در ابتدا گفت که قصد ندارد به خاطره گویی بپردازد اما در میان صحبت هایش خاطرات زیبایی را از همنشینی با شهید مغنیه بیان کرد.
صحبت های شیخ الاسلام محورهای متنوعی داشت که مهمترینش، تلاش سرویس های اطلاعاتی چندین کشور برای دستگیری و شهادت مغنیه بود که سالها به نتیجه نرسید. او به ذهن فعال و زیرک او اشاره کرد که در بیست سالگی توانسته بود به تشکیلات عرفات در فلسطین نفوذ کند و مورد مشورت عرفات قرار بگیرد.
سخنران مراسم به زبانهای مختلف شهید مغنیه هم اشاره کرد و گفت که او به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسه به غیر از عربی مسلط بود و فارسی را بدون لهجه صحبت می کرد. شهید مغنیه گذرنامه ایرانی هم داشت و سفرهای زیادی به ایران می کرد. در هر سفر هم به زیارت امام رضا علیه السلام می رفت و به ایشان و حضرت معصومه(س) ارادت زیادی داشت. ارادت او به حضرت رقیه هم مثال زدنی بود و این شیفتگی تا آنجا ادامه پیدا کرد که در شب شهادت حضرت رقیه به زیارت ایشان رفت و در میان ایرانیان به عزاداری پرداخت و از غذای نذری آن شب هم خورد. فردای آن شب بود که به رغم همه احتیاطات امنیتی، با خباثت نیروهای امنیتی عربستان و اردن، ماشینی که در آن بمب جاسازی شده بود در کنارش منفجر شد و او را به ملکوت اعلی برد.
شیخ الاسلام تاکید کرد: من به عنوان کسی که بارها او را از نزدیک دیده بودم و شناخت خوبی نسبت به او دارم، هنوز هم در عجبم که چگونه توانستند او را به شهادت برسانند و تنها دلیلی که به ذهنم می رسد این است که ظرف وجودی او پر شده بود و هنگامه شهادتش فرا رسیده بود.
مشاور رییس مجلس همچنین به سفر وزیر وقت دفاع کشورمان(شمخانی) به لبنان اشاره کرد که طی آن شهید مغنیه برای اینکه شناخته نشود و بتواند به راحتی توضیحات لازم را با او ارائه دهد، پشت فرمان نشست و در نقش راننده به راحتی همه مناطق را مورد بازدید قرار داد و برای آقای شمخانی تشریح کرد.
شیخ الاسلام پیروزی حزب الله لبنان را مرهون چند عامل دانست که یکی ایمان و اعتقاد به خدا بود و دیگری زیرساخت های اطلاعاتی، امنیتی و عملیاتی که شهید مغنیه آنها را برای تشکیلات مقاومت لبنان فراهم کرده بود. او همچنین به ارتباط قلبی میان نیروهای حزب الله لبنان با او هم اشاره کرد و گفت که خیلی کارها را همین ارتباطات قلبی و صمیمیت او با رزمندگان پیش می برد.
سخنران مراسم سالگرد حاج عماد مغنیه به سفرهای مکرر او به ایران و دیدارش با مراجع و علما و اهل عرفان قم هم اشاره کرد و این دیدارها را در بالا رفتن سطح معنویت و عرفان او موثر دانست.
شیخ الاسلام گفت: او همیشه از منصب و عنوان فراری بود و فقط در این اواخر به خاطر اصرار سید حسن نصرالله، در شورای مرکزی حزب الله عضو شد تا پشتیبان او باشد.
مشاور رییس مجلس در ادامه سخنانش به خاطره جالبی از زیرکی های او اشاره کرد و گفت: بعد از جنگ سی و سه روزه که شهید مغنیه به همراه سید حسن نصرالله برای تشکر از مسئولین و مردم به تهران آمده بودند، به همراه هم به منازل مقامات می رفتیم و دیدارهایی انجام می شد. در پایان این دیدارها، وقتی که میزبان ابراز علاقه می کرد تا با مهمانان عکس یادگاری بگیرد، حاج عماد زرنگی می کرد و دوربین را از دست آنها می گرفت تا به عنوان عکاس، از آنها عکس بگیرد و خودش در تصاویر نباشد.
در این مراسم همچنین «نورالدین شیرین» از فعالان حزب اللهی ترکیه حضورداشت.
نورالدین شیرین که به خاطر فعالیت های اسلامی و جهادی به 17 سال زندان محکوم شده و 10 سال حبس کشیده بود، از فعالان کاروان آزادی غزه به حساب می آمد که چند سایت اینترنتی و شبکه ماهواره ای را هم مدیریت می کرد. او پشت تریبون ایستاد و به زبان ترکی استانبولی سخنانی گفت که نکته مهمش تاکید بر رهبری امام خامنه ای و پیروی بی چون و چرا از ایشان بود. او به روند شکل گیری کاروان آزادی غزه اشاره کرد و نحوه حمله نیروهای اسرائیلی به این کاروان را به رغم دست خالی بودنشان شرح داد. از ترس اسرائیلی ها در هنگامی گفت که می خواستند وارد کشتی شوند و با اینکه می دیدند هیچ سلاحی در میان نیست اما باز هم آتش گشودند و چند نفر را شهید و مجروح کردند.
نورالدین شیرین خود وهمه جهادگران تُرک را پیرو راه حاج عماد مغنیه دانست و گفت که در راه امام خمینی(ره) و امام خامنه ای گام برمی دارند. او ادامه داد: وقتی تصویر شهید مغنیه را در ترکیه نصب کردیم، تعداد زیادی از مردم دور آن جمع شدند و گفتند که او رهبر ماست و ما از چنین بزرگانی پیروی می کنیم. این حقیقت فقط مختص به شیعیان نیست و حتی اهل سنت هم این مبانی را قبول دارد.
این فعال مقاومت و جهاد در ترکیه به 31مارس و جریان حمله اسرائیلی ها به کاروان آزادی غزه هم اشاره کرد و گفت: ما مشغول نماز بودیم که به ما حمله و به رویمان تیراندازی کردند. چند نفر از آنها که به کشتی آمدند را خلع سلاح و اسیر کردیم و همین باعث شد که باز هم تیراندازی کنند. در جریان این درگیری 4 نفر شهید و 50 نفر مجروح شدند. خلاصه اینکه دریای مدیترانه مثل کربلا شده بود.
او در پایان صحبت هایش از یک آرزوی دیرینه همه مسلمانان و شیعیان صحبت به میان آورد و گفت: امیدواریم یک روز، نماز جمعه را به امامت امام خامنه ای در کنار مسجد الاقصی بخوانیم.
حاج سعید قاسمی هم سخنران پایانی مراسم بود که به تاثیرات کلام امام راحل در شخصیت شهید مغنیه پرداخت و بخش زیادی از سخنانش را به مسائل داخلی کشورمان اختصاص داد.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.