تبیان، دستیار زندگی

بـــســــــــــم اللــــــــــــه الـــــــــــــرحمن الــــــــــرحیم

سلام هموطنان عزیز .

اگه گرگان تا حالا اومدید و خاطره ای از این سفر تو ذهنتون هست رو ممنون میشیم ...

راستی سوغاتی اصلی گرگان هم یادتون باشه ماهی و صنایع دستی نیستش . آخه همه اشتباه میکنن در این مورد .

اگه میدونید که خیلی خوبه . اگه نمیدونید تحقیق کنید . اگر نتوانستید سوال کنید .

با سلام خدمت همه

من چند باری گرگان اومدم

تفرج گاههاش ای خوبه بد نیست

ولی زیاد بهش نمیرسن

اگه همچین جایی تو اروپا داشت الان سالی 20 میلیارد مسافر داشت

سوغاتشم فک کنم پسته ی رفسنجانو انار ساوه و  سیب زمینی موجن و خرمای بم و زیره ی کرمان و گز اصفهان و همینجور چیزاست دیگه

ولی ایشاءالله بیاید گرگان خودتون متوجه میشید عجب جای توپیه

اصلا اینجوری بگم از شمالم قشنگ تره

نه دیگه خالی بستم

هو العزیز

ببین 96 جان . تو که میگفتی بچه گرگانی . ؟ خیلی ناراحت شدم . واقعا که !!!

سوغاتی گرگان رو هم لطفا با شهر های دیگه قاطی نکن .

گرگان سوغاتی اختصاصی داره .

به نام خدا

سلام

من یه بار اومدم شمال ولی باور کنید قاطی کردم همینطوری که داشتی میرفتی یه هو میرسیدی به یه استان دیگه دوباره میرفتی تابلوی خوش امدید یه استان دیگه رو زده بودن نمیدونم محو تماشای منظره ها شده بودم که گذشت زمان رو حس نمیکردم یا اینکه این شهرها خیلی تو هم توهمه ولی هردوش تاثیر داشته . نه که ما تو بیابون و اینا هستیم بخواییم از یه استان بریم استان دیگه کیلومتر ها فقط بیابون میبینم . درنتیجه شاید اومدم گرگان

سلام

من زیاد گرگان اومدم.. البته بیشتر ازش رد شدیم . از زمانی که بچه بودم همیشه تابستونا با اهل فامیل حدود 10 تا ماشین می شدیم و به قصد زیارت مشهد از جاده شمال حرکت میکردیم. تقریباً یه بیست روزی طول میکشید..چهار پنج روز رفت .. چهارپنج روزم برگشت ، ده روزم مشهد.این برنامه هرسالمون بود و بیشتر اوقات هم یه توقف چند ساعته تو جنگل نهارخوران گرگان داشتیم. تا اینکه یه سال وقتی که ما به گرگان رسیدیم ماشینمون موتور سوزوند.. و چون اون موقعها همه تنها بودن! و از همراه اول خبری نبود! بقیه همسفرامون به راهشون ادامه دادن و متوجه جاموندن ما نشدن!!

یادمه که پدرم ما رو به یه کمپ برد که برای اسکان مسافرین تابستونی پیش بینی شده بود و خودش رفت دنبال تعمیر ماشین. تو اون کمپ به ما یه چادر دادن. پدرم رفت و دوباره برگشت و به مادرم گفت که برای خرید لوازم ماشین باید برگرده تهرون .. چون اینجا پیدا نمیشه! فکر کنم دوروز ما تو اون کمپ بودیم که پدرم برگشت .. هم قطعات مورد نیاز تعمیرگاه رو خریده بود هم یه ماشین دیگه! یه پیکان قهوه ای ! قطعات رو برد داد به تعمیرکار و اومد و مارو سوار کرد و راهی مشهد شدیم. تو مشهد اقواممون رو پیداکردیمو بعداز پایان مسافرت و برگشتن به تهران.. پدرم پیکان خوشگله رو فروخت و رفت گرگان تا ماشینمونو برگردونه!

بسمه تعالی

اینجانب 96 در تکذیب پاسخ گذشته ی خود در این مبحث مراتب عذرخواهی خود را اعلام میدارم

امید است مورد قبول بزرگواران حاضر بالخصوص جناب چلسی قرار گرفته و اینجانب را بخاطر عمل قبیح انجام گرفته که به صورت نا آگاهانه به وقوع پیوست مورد تعذیر قرار نداده

از خداوند که نهان نیست از شما چه پنهان که این حقیر هیچ گونه قصد و غرضی در تخریب هیچ مکان و شخصی را نداشته و به قول شاعر

نیش عقرب نه از ره کین است        اقتضای طبیعتش این است

سر فرو بردن لاک پشت نه از برای غرض است          ترک عادت موجب مرض است

والسلام