• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 24138)
دوشنبه 4/8/1388 - 17:43 -0 تشکر 160742
معرفی سیاستمداران معروف دنیا

نمی دونم این مبحث تا حالا تو این انجمن مطرح شده یا نه ؟ بنابراین از مدیر انجمن می خوام اگر بحث من تکراریه تصمیم لازمو بگیرن.

من تو  این بحث با کمک بقیه کاربرا می خوام سیاستمداران و مبارزینی رو که بنا به دلایلی معروف شدن معرفی کنم . برای شروع هم تصمیم گرفتم با معرفی مالکوم ایکس بخشی از تاریخ مبارزه سیاهپوستان مسلمون رو بررسی کنیم .

بقیه دوستانی هم که تو این انجمن مطلب می نویسند خوبه که کمک کنن.

پس یا علی

دوشنبه 4/8/1388 - 17:55 - 0 تشکر 160745

مالکوم ایکس، رهبر سیاهپوستان مسلمان آمریکا

آغاز

مالکوم ایکس، مبارز سیاهپوستی بود که سال 1925 در ایالت اوهامای آمریکا به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می‏کرد. مالکوم چهار سال بیشتر نداشت که با چشمان خود دید فرقه‏ای از سفیدپوستان آمریکا خانه او را آتش زدند و خانواده‏اش را آواره کردند. به شش سالگی که رسید، پدری در خانه ندید. دو سال از ربوده شدن کشیش لیتل، پدرش می‏گذشت که یک روز جسد مثله شده او را کنار ریل راه‏آهن پیدا کردند. مادر مالکوم بیش از این تاب نیاورد و در بیمارستان روانی بستری شد.

بردگی در لباس محبت

مالکوم در کتاب خاطراتش درباره وضعیت زندگی خود بعد از مرگ پدرش، می‏نویسد: «کانون خانوادگی ما از هم گسست. یک قاضی سفیدپوست وکیل خانوادگی ما شد و بردگی در لباس محبت را به یکایک ما آموخت. هر یک از خواهران و برادرانم تحت سرپرستی خانواده‏ای قرار گرفتند و ما کاملاً از هم جدا شدیم». با وجود این، مالکوم اشاره می‏کند که همیشه دنبال فرصت مناسبی بودیم تا دور هم جمع شویم و ارتباط عاطفی خود را با یک‏دیگر حفظ کنیم.

تنها

مالکوم ایکس، رهبر سیاهپوستان مبارز آمریکا، دوران کودکی را در فقر و یتیمی پشت سرگذاشت، او امیدوار بود که بتواند در نظام آموزشی آمریکا رتبه‏ای کسب کند و به شغل مورد علاقه‏اش یعنی وکالت برسد. مالکوم ایکس، شاگرد ممتاز و برجسته‏ای بود که هوش و استعداد تحصیلی‏اش، او را از دیگر شاگردان سفیدپوست مدرسه جدا می‏کرد، ولی این برتری هرگز باعث نشد دید نژادپرستان به او تغییر کند و دست‏کم نام او را با احترام صدا کنند. هر گاه وارد کلاس می‏شد، او را «کاکاسیاه» خطاب می‏کردند و با توهین و تحقیر به استقبالش می‏رفتند. هنگامی که با معلمان صحبت می‏کرد یا از آنها مشورت می‏گرفت، تنها یک پاسخ می‏شنید: «درباره کاکاسیاه بودنت واقع‏بین باش. هدف وکیل شدن واقع‏بینانه نیست. شغلی را انتخاب کن که در حد توانایی توست».

گرفتار

مالکوم ایکس، درس و مدرسه را رها کرد و تصمیم گرفت آزاد باشد. هرگونه قید و بندی را از پای خود گشود و یک دوره بی‏بند و باری را در جامعه آن روز آمریکا تجربه کرد. دوستان بدی برگزید و بدی‏ها را چشید؛ اما سرانجام هنگامی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفت، به دام پلیس گرفتار شد و به ده سال حبس محکوم شد.

آشنایی

دوران محکومیت، از مالکوم ایکس انسان دیگری ساخت. مالکوم آموخت که هیچ‏گاه برای آموختن دیر نیست، حتی اگر گرفتار میله‏های زندان باشد. بیست سال از عمر او می‏گذشت که دوباره بازگشت به خویشتن را تجربه کرد. او با برنامه‏ریزی برای اوقات فراغت خود در زندان، به مطالعات پردامنه علمی و مذهبی پرداخت.

او به تدریج با سیاهپوستان مسلمانی آشنا شد که هم‏بندش بودند؛ افرادی از گروه «ملت مسلمان». آنان از اسلام گفتند و مالکوم شنید، از الله گفتند و مالکوم اندیشید. اتحاد، برادری و برابری، سه اصل جدایی‏ناپذیر در دین اسلام بود و تبعیض نژادی در آ ن معنا نداشت. آرام آرام دریچه‏ای به روی مالکوم گشوده شد؛ برتری به پاکی و تقواست، نه به رنگ پوست.

در آغوش اسلام

هفت سال از دوران محکومیت مالکوم گذشت و او دوباره به آغوش جامعه نژادپرستی بازگشت که هرگز حاضر به پذیرش او به عنوان یک انسان نبودند. اما این‏بار مالکوم ایکس درنگ نکرد و بلافاصله پس از آزادی، به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآمد. او سیر مطالعاتی و تحقیقاتی خویش را ادامه داد و تا جایی پیش رفت که به عنوان سخنگوی این جمعیت برگزیده شد. تبلیغات مذهبی و اعتقادی او در آمریکا، باعث شد تعداد زیادی از سیاهپوستان با اسلام آشنا شوند و در مدت کوتاهی به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآیند.

نصرت الهی

مالکوم ایکس در جامعه آمریکا چنان جایگاهی پیدا کرده بود که هرگز تصوّر آن را نمی‏کرد. همان‏گونه که خود در یادداشت‏هایش می‏نویسد، اللّه‏ به یاری او آمد و او را از اوج تباهی، به قله‏های معرفت و انسانیت رساند. مالکوم، طعم اسلام و مسلمانی را چشید. او خدا را شناخت و به هیچ قیمتی حاضر نشد از دین خود دست بردارد. به همین دلیل، مخالفت‏ها را تحمل کرد؛ شایعه‏ها، تهمت‏ها، ترورها و... را پشت سر گذاشت و فقط به آرمان مقدس خویش اندیشید.

مبارزه

هدف بلندی که مالکوم ایکس را در زندگی به دنبال خود می‏کشید، چیزی نبود جز مبارزه با برده‏داریِ نُوین در آمریکا. او می‏خواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از ساده‏ترین حقوق انسانی محروم می‏کنند، هرگز اجازه نخواهند داد آینده‏ای روشن و آباد به استقبالتان بیاید. مالکوم به سیاهان می‏گفت: «زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمی‏کند. شما باید یاد بگیرید از میوه‏های آمریکایی‏ها لذت ببرید. اما شما از این میوه‏ها لذت نبرده‏اید. شما تنها از خارها و سختی‏ها لذت برده‏اید برای اینکه شما باید سخت‏تر کار می‏کردید تا به میوه‏ها دست یابید».

در خانواده

مالکوم ایکس هم زمان با گام‏های بلند و سازنده‏ای که در مسیر اسلام برمی‏داشت، تصمیم گرفت به سنت نیک ازدواج، جامه عمل بپوشاند و با حضور زنی شایسته، خود را از تنهایی در لحظه‏های پرفراز و نشیب زندگی برهاند. مالکوم یار وفادار و همسر مهربانی می‏طلبید تا سرد و گرم روزگار را در کنار او بچشد و تلخ و شیرین هم‏زیستی با او را پذیرا باشد.

بِتی، پرستار سیاهپوستی بود که در یکی از بیمارستان‏های آمریکا مالکوم را شناخت و هنگامی که با افکار و اعتقادات این جوان مبارز آشنا شد، پیشنهاد زندگی مشترک با او را پذیرفت. بتی، همسرش را مظهر اراده در یک زندگی خانوادگی می‏دانست و می‏گفت: «مالکوم برای من هم پدر و هم شوهر، و برای فرزندانش یک همبازی خوب بود».

ریشه در تمام دنی

مالکوم ایکس به چند کشور آسیایی و آفریقایی سفر کرد تا به جهانیان ثابت کند مبارزه با تبعیض نژادی و برده‏داری مدرن، تنها به جامعه آمریکا محدود نیست. او می‏خواست این حرکت در تمام نقاط دنیا ریشه یابد تا افزون بر کسب قدرت و انسجام لازم، سرانجام روزی به بار بنشیند و آزادی واقعی را در کام تمام استثمارزدگان دنیا فرو بنشاند.

حقیقت

سفر به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، برگ افتخار دیگری بود که در دفتر زندگی مالکوم ایکس جای گرفت. آن‏گونه که خودش اشاره کرده، در این سفر روحانی و مقدس با معنای واقعی اتحاد و برابری میان مسلمانان آشنا شد و حقیقت اسلام را فرا گرفت. مالکوم در مناسک حج دید که هیچ فرقی بین سفید و سیاه و رنگین پوست نیست و همه مسلمانان جهان، از هر طبقه و نژادی که باشند با صلح و دوستی کنار یکدیگر جمع می‏شوند و عالی‏ترین مراسم مذهبی و اعتقادیِ خویش را به جای می‏آورند.

آستانه راه

مالکوم ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید. او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلم‏ستیزی فراخواند. مالکوم در آستانه راه بود که خانه‏اش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در 39 سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند. مالکوم ایکس زمانی چشم از دنیا فروبست که چشم گشودن دختران دوقلویش را در این دنیا ندید. ولی آنها و نسل‏های ماندگار پس از آنها، آمدند تا راه نیمه تمام حاج ملک شبّاز را ادامه دهند. تا روزی که اثری از استثمار و بردگی روی زمین باقی نماند. به امید آن روز.

سه شنبه 5/8/1388 - 17:56 - 0 تشکر 160904

مهاتما گاندی

یکی از سیاستمداران و رهبران بزرگی که تاثیر بزرگی در استقلال کشورش داشت ؛ مهاتما گاندی بود . خیلی از شماها حتما راجع به گاندی چیزهایی شنیدین یا خوندین . حتی شاید فیلمی رو که ریچارد آتن برو فیلمساز انگلیسی از زندگی گاندی ساخته و از تلویزیون ایران هم پخش شده دیدین .

تو این قسمت می خوام شما رو با زندگی نامه گاندی آشنا کنم .

گاندی موهندس ( مهاتما) ، رهبر و پیشوای سیاسی و اخلاقی هند در سال 1869 در خانواده ای متوسط از طبقه بازرگانان متولد شد . پدرش نخست وزیر حکومت محلی و مادرش بانویی متدین بود و همین سجیه در اخلاق فرزندش اثر فراوان داشت . او تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش شروع کرد و سپس همراه خانواده خود به راجکوت رفته و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت .

پس از درگذشت پدر ، مادر متعصبش را راضی نمود که برای تحصیل حقوق ، به لندن برود و مادر پس از گرفتن قول از فرزند مبنی براینکه هرگز به زن ، شراب و گوشت دست نزند ، با رفتن او موافقت کرد .

ماههای اول اقامت در آن شهر ، تغییرات بزرگی در اخلاق و روحیه وی به وجود آورد ، چنانکه به آموختن ویولون ، آیین سخنوری و...  پرداخت ، سپس به دنبال آشنایی  با طرفداران گیاه خواری و مخصوصاً آشنایی با دو برادر متصوف ، روشی ساده در پیش گرفت و می کوشید هر چه بیشتر زندگی را ساده و ارزان بگذراند . وی به هنگام اقامت در لندن ، آثار بزرگ دینی خود را به زبان انگلیسی خواند و آنگاه به مطالعه دیگر ادیان ، به خصوص اسلام و مسیحیت پرداخت .  فصل مربوط به پیغمبر اسلام ، از کتاب " نور آسیا " تالیف ادوین آرنولد ، اثر عمیقی در وی گذارد و همین که قرائت انجیل را به پایان رسانید ، تحولات بزرگ اخلاقی وی شروع شد .

گاندی پس از فوت مادرش به آفریقای جنوبی رفت و در طول اقامت در آنجا ، چند بار از طرف مأموران دولتی و غیر دولتی مضروب شده  و به زندان افتاد . گاندی پس از سه سال اقامت در آفریقای جنوبی و مسافرت به نقاط مختلف آن ، به هندوستان بازگشت و برآن شد که ملت هند را از بی عدالتیهایی که نسبت به هموطنانشان در آفریقای جنوبی می شود آگاه سازد . چند جزوه انتشار داد که یکی از آنها سبب شد به هنگام بازگشت مجدد به آفریقا مورد شتم و لعن اروپاییان قرار گیرد .

وی تصمیم گرفت در سراسر کشور هند به وسیله قطار درجه سه مسافرت کند ، تا هم با روحیه مردم و وضع زندگی ایشان در نواحی مختلف آشنا شود و هم طی مسافرتهای طولانی ،  از نزدیک ببیند که طبقه سوم چگونه زندگی می کنند ، به چه چیز احتیاج دارند و چه عواملی برای پیشرفت ایشان لازم است .

وی برای تربیت نفس خویش ، تلاش فراوان داشت . نخستین تصمیم او ، به اصطلاح هندی " تجردی درعین تأهل" است . تصمیم دوم وی " عدم تملک" است ؛ این تصمیم با اهدای همه دارایی خود ، حتی جواهر زنش ، به کنگره هندوان مقیم آفریقای جنوبی آغاز گردید . گاندی به هم میهنان خود می گفت : " در راه راستی مبارزه کنید ، ولی هرگز به اعمال زور و تشدد نپردازید تا موفق شوید . "

وی در مدت 29 سال ، وضع کلی سیاست هند را تغییر داد ولی خود تغییری نکرد و بر اصول اخلاقی خویش پایبند بود . او با مشاهده علاقه عمومی مردم برای آزادی و استقلال ، در هر موعظه ای که می کرد یا در مقالاتی که هر دو هفته با نام خویش ، موسوم به " هند جوان " و " نوجوان "
می نوشت ، مردم را به آرامش تشویق می کرد . مهاتما برای رفع اختلافات پیروان ادیان مختلف به خصوص هندو  و مسلمان همت گماشت و بر علیه استعمار مبارزه  کرد . او دائما  از شهرهای مختلف دیدار می کرد و اغلب پیاده به شهرها می رفت.

در نهایت ، دشمنان وجود چنین مرد انقلابی را تحمل نکرده و نقشه مرگ او را طراحی نمودند . اولین بار یک بمب دستی به طرف اطاقی که گاندی در آن نشسته بود، پرتاب شد ولی به وی اصابت نکرد . اما روز بعد در 30 ژانویه 1948 ساعت و نه نیم  صبح  ، هنگامیکه از عبادتگاه " بیرلاهاوس" خارج می شد تا برای اجرای فریضه دینی به خانقه برود ، یک هندوی متعصب به نام " رامینات" به او نزدیک شد و در حالیکه تظاهر به ادای احترام ب می کرد به وسیله طپانچه کوچک خودکار ، سه تیر به سمت قلب وی شلیک نمود . گاندی که روزهای آخر بیش از پیش ضعیف وشده بود بر زمین افتاد و پس از ادای دو کلمه " هه رام" ( خداوندا) در گذشت .

تالیفات گاندی

وی تالیفات بسیاری دارد ، از آن جمله است : تجربیات من با راستی ، صد درصد ساخت هند ، وحدت جماعت و فرق ، برنامه خلاقه ، خاطرات دهلی ، کلید بهداشت ، عدم تشدد در صلح و جنگ ، کفّ نفس ، بانوان و ظلم اجتماعی که به ایشان روا می شود و...

چهارشنبه 6/8/1388 - 17:59 - 0 تشکر 161098

آبراهام لینکلن (۱۸۰۹-۱۸۶۵) شانزدهمین رئیس‌جمهور آمریکا بود.

آبراهام لینکلن در خانواده‌ای فقیر در کنتاکی بدنیا آمده پدرش خانواده خود را از آنجا در حالیکه تنها تبری برای گذران بهمراه داشت کوچانید، و بسوی ایندیانا پیش‌رفت، تا اینکه درین ناحیه کلبه‌ای چوبی بدون در و پنجره، بدون شیشه ساخت و کف آن پر از علف‌های وحشی بود و رختخواب‌هائی که تشک‌های آن را با برگ خشک پرکرده بودند یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس که همه اثاث البیت و دارایی آنها را تشکیل میداد.

مادر آبراهام زنی خوشخو بود که بدو فرزندش خواندن و نوشتن را آموخت و آبراهام فقط سه ماه به مدرسه رفت اما بواسطه هوش سرشار توانست عباراتی از کتاب مقدس را از بر بخواند.آبراهام در ده سالگی از مادر یتیم شد و در ۲۰ سالگی خواهرش را نیز از دست داد.

چندی بعد پدر تجدید فراش کرد، نامادری، زنی مهربان بود که با سه فرزند خود به کلبه پدر آبراهام آمد و نسبت به آبراهام مهربانی و او را تشویق به مطالعه و ورود به عالم کتاب کرد و اصول تکامل اخلاقی و کنجکاوی علمی را در وی زنده نمود. علاوه بر این پرهیزگاری و فاکاری را در وی برمیانگیخت.

سالها بعد هنگامیكه لینکلن به رهبری سی میلیون نفر رسید، گفت: ” شخصیت کنونی من وآنچه ممکن است در آتیه بر افتخارات آن افزوده گردد همه مرهون مادر فرشته رفتارم است. خدا اورا بیامرزد.“ روزی کتابی کهنه و موش خورده از شرح زندگی واشنگتن بدست آورد، آنرا با دقت فراوان خواند و بقدری شیفته آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی جوی آبراهام گشت.

در ۱۸ سالگی در دکانی کوچک شغلی بدست آورد. در ۱۵ مایلی خانه‌اش دادگاههائی در فصول معینی از سال تشکیل می‌گردید لینکلن گه‌گاه خود را صبح زود به‌آنجا می‌رسانید و پس از آنکه تمام روز خود را به شنیدن سخنان قاضیان و دادستانها و متهمان گوش میداد شامگاهان بخانه باز می‌گشت. در حالیکه کتابی بعاریه برای مطالعه گرفته بود، که نام آن : قانون اساسی تجدید نظر شده ایالت ایندیانا بود.

مدتی نیز با برادر ناتنی خود برای کارفرمائی کشتی بی بادبان مسطح می‌ساخت و چون با دقت فراوان این کار ار به انجام رسانید. صاحب کار وی را به متصدی یک کارخانه و دکان بزرگی که در نیوسالم قرار داشت گماشت، لینکلن با مشتریان رفتار خوبی داشت یکبار از یک مشتری اشتباها‎ْ‏‏ حدود ۶ سنت اضافه گرفته بود، شب هنگام دو سه مایل راه رفت تا مبلغ مزیور را به مشتری پس بدهد.

آبراهام برای اصلاح کلام خود شنید که در ۶ مایلی محل کار وی کتاب دستور زبان می‌فروشند پیاده بدانجا رفت‌، شب تا صبح آن کتاب را مطالعه کرد اما چون شمع گران بود در تراشه‌های چوب که میسوزانید. کتاب را خواند. لینکلن بر اثر مشاهده وضع رقت‌انگیز بردگان سخت متأثر گردید و با خود عهد کرد و گفت: “ اگر روزی بتوانم این رسم را به زمین بکوبم، آنرا محکم خواهم کوفت.“

مدتی به کار سیاست پرداخت و چندی در حزب هویگ به طرفداری از قدرت دولت و مخالفت با دموکرات‌ها فعالیت کرد. اما شکست خورد، از اینرو کار سیاست را کنار گذاشت و به کسب بقالی پرداخت ولی در این راه نیز توفیقی نیافت آنگاه رئیس پست، چندی بعد به شغل ارزیابی مشغول شد.

 در این احوال به تحصیل حقوق پرداخت و در ۱۸۳۴ به عضویت هیأت مقنن ایالت ایلینوی برگزیده شد. چون لینکلن تحصیلات حقوقی داشت و آثار بلکستون را خوانده بود در ناحیه مرزی در ۲۸ سالگی به مقام دادستانی وارد کار دادگستری گردید و چندی بعد یکی از حقوق‌دانان برجسته و معروف گشت.

کار لینکلن رو به ترقی بود و شهرتی فراوان بدست آورد و وکالت‌هائی را قبول می‌کرد که به حقانیت موکل اطمینان کامل حاصل می‌نمود. در ۱۸۴۶ با اکثریت فوق‌العاده به عضویت کنگره ممالک متحده آمریکا انتخاب گردید، در انجمن ضد برده‌داری کوشش بسیار کرد و سرانجام قانون ضد برده‌داری در ۱۸۵۰ در کنگره به تصویب رسید و در نتیجه برده فروشی در ناحیه کلمبیا ممنوع گردید، در ۱۷ ژوئن ۱۸۵۶ که حزب جدید التأسیس جمهوری خواه دومین کنگره عمومی خود را در شهر فیلادلفی تشکیل داد لینکلن با ۱۱۰ رأی بنا مزدی آن حزب برای بدست آوردن مقام معاونت ریاست جمهوری انتخاب گشت،

 در این احوال جوانی تهیدست را به جرم قتل به محاکمه کشیدند و چون ما در متهم بالینکلن آشنا بود نامه‌ای به وی نوشت و از او یاری خواست. آبراهام در دادگاه شرکت کرد، شاهد گفت که در شب مهتاب متهم را دید که ضربه‌ای شدید به مقتول زده‌است. لینکلن پس از اینکه شب وقوع قتل را دانست با مراجعه به تقویم ثابت کرد که آن شب اصلاً مهتابی نبوده، به این ترتیب دروغ شاهد را به ثبوت رسانید و دادگاه را سخت به حیرت انداخت و خود نیز از اینکه جان بی‌گناهی را نجات داده بود از شدت تأثر می‌گریست و این ماجرا بر حسن شهرت لینکلن افزود.

سرانجام پنج روز پس از پایان جنگ داخلی و تسلیم سردار جنوب جنرال لی، آبراهام لینکلن در تآتر فورد در حین تماشای نمایشنامه‌ای، در کنار همسر خود به ضرب گلوله هنرپیشه نیم دیوانه‌ای کشته شد. وزیر کشور کابینه‌اش در حق لینکلن چنین گفت: “حالا دیگر او به قرنهای متمادی تعلق دارد.

“لینکلن از هیزم شکنی، آسیابانی، کارگری با سعی کوشش به بلندترین مقام ادبی، حقوقی و اجتماعی و سیاسی رسید و سرانجام بردگان را آزاد کرد. لینکلن در امور حقوقی، فاضلترین و استادترین وکلای دادگستری و حقوقدانان را در نمونه‌ای نادر و بس ارزنده بود.

 بطوریکه بزرگترین خطیبان زمان در برابر بلاغت کلام وی، قدر و قیمت چندانی نداشتند، در امور سیاسی پیروزمندانه مشکلات را از میان برمی‌داشت و با روشن‌بینی و حسن نیت خاص خود دشواری‌ها را حل می‌کرد.

لیکن پس از پیروزی قوای شمالی اعلامیه آزادی خود را صادر کرد که بموجب آن عموم بردگان جنوب ایالات یاغی را از اول ژانویه ۱۸۶۳ آزاد کرد و پس از آن سیزدهمین ماده اصلاحی قانون اساسی را بتصویب رسانید که خود طراح و مجریش بود و پایه و اساس برده داری را بطور دائم در آمریکا لغو کرد

گزیده ای از سخنان آبراهام لینکلن

آزادی یعنی اینکه می خواهم نه برده باشم و نه برده دار

مردم حق دارند درهر کجای دنیا که باشند دربرابر حکومتی که نمی خواهند بپا خیزند و آنرا به زیر کشند تا حاکمیتی را که خود لایق خود می دانند بر پا کنند . این "حق " تنها نیرویی است که می تواند همه جهان را آزاد کند

کسی که "امروز " از " دیروز" آگاهتر نباشد انسان خردمندی نیست

در بین مردم ما کم نیستند کسانی که به وجود کشورمان افتخار می کنند . اما ما در تلاشیم نسلی از مردمی را بسازیم که کشورمان به وجودشان افتخار کند

گامهای من رو به جلو همواره آرام بوده اند . این را خودم می دانم . اما هرگز هیچ گامی را رو به عقب برنداشته ام

کسی که بسیار می خواند و بسیار می داند اما - به هردلیل - وارد کارزار مبارزه برای آزادی نمی شود مانند فروشگاهی بسیار بزرگ و مملو از کالاست که روی درش نوشته باشند " تعطیل است " 

هرگاه کسی برای دفاع از حقش برخاست تو هم با او برخیز . اگر بنشینی " حق" را تنها رها کرده ای نه برپاخاسته را

اندکی از مردم را می توان برای همیشه فریب داد . همه مردم را نیز می توان برای مدت اندکی فریب داد . اما نمی توان همه مردم را برای همیشه فریب داد

چهارشنبه 6/8/1388 - 19:55 - 0 تشکر 161110

* یا حقّ *

باسلام؛

بسیار بسیار مبحث جالب و خوبیه.

ممنونم از شما

بنده هم اگر تونستم مشارکت خواهم کرد إن شاء الله.

باز هم سپاس

 

ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم
مگر ما را فرا خوانند که برخیزیم و قد برافرازیم
و آنگاه ،اگر به طرح وجود خویش وفادار مانده باشیم
قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت

        

چهارشنبه 6/8/1388 - 22:15 - 0 تشکر 161129

با سلام

میخواستم درخواست كنم ما بیاییم و ژیشنهاد بدیم كه زندگی نامه كدوم سیاست مدار رو بذاریم

ولی گفتم لین گه كاریه من خودم هم كمك كنم كه اینجا مطالب بیشتری ثبت شه بعد هم در مورد هر یك از این شخصیت ها بحث كنیم

ممنون از كار خوبت

از با رقه ي عشق چنان سوخته ام

کز سوختنم عاشقي آموخته ام

نامردم اگز منت مردم بکشم

من ديده به زهرا و علي دوخته ام

**

يا علي مدد

چهارشنبه 13/8/1388 - 15:0 - 0 تشکر 162081

« مارتین لوترکینگ »

«مارتین لوتركینگ جونیور» در ۱۵ ژانویه ۱۹۲۹ دیده به جهان گشود.او را ابتدا «مایكل» نامیدند و بعدها خود نامش را به «مارتین» تغییر داد. خانواده او از واعظان و تعمیددهندگان باسابقه كلیسایى در ایالت آتلانتا بودند.

«مارتین» تحصیلات مقدماتى خود را در ۱۵ سالگى به پایان برد و در سال ۱۹۴۸ با اخذ مدرك لیسانس از دانشگاه فارغ التحصیل شد و پس از ۳ سال مطالعه در باب الهیّات در سال ۱۹۵۱ با اخذ مدرك فوق لیسانس موفق به اخذ بورسیه تحصیلى مقطع دكتراى دانشگاه بوستون شد كه در سال ۱۹۵۵ از رساله دكتراى خود دفاع كرد و در همان سال با «كورتا اسكات» ملاقات و ازدواج كرد و از او صاحب دو پسر و دو دختر شد.


در سال 1954،«مارتین» به عنوان واعظ كلیسایى در «مونتگمرى» مشغول به كار شد و در عین حال از نیروهاى فعال كسب حقوق مدنى براى هم نژادان سیاه خود به شمار مى آمد.او كه در این دوران عضو هیات اجرایى كمیته انجمن ملّى پیشرفت و ترقى رنگین پوستان بود، این انجمن را به یكى از پرقدرت ترین انجمن هاى كشور بدل كرد.

در اوایل دسامبر ۱۹۵۵،«كینگ» رهبرى اولین و بزرگترین اعتصاب غیرخشونت آمیز سیاهان ایالات متحده را بر عهده گرفت كه تحریم اتوبوس ها و اتوبوسرانى بود كه ۳۸۲ روز به طول انجامید و در ۲۱ دسامبر ۱۹۵۶ به صدور بیانیه اى از سوى دادگاه عالى ایالات متحده مبنى بر حقوق مساوى سیاهان و سفیدپوستان در استفاده و اشتغال در اتوبوسرانى منجر شد. طى این روزهاى اعتصاب، «كینگ» دستگیر، خانه اش بمب گذارى و بسیار تهدید شد. او در سال ۱۹۵۷ به ریاست كنفرانس رهبرى مسیحى جبهه جنوبى برگزیده شد كه سرآغاز جنبشى در راستاى كسب حقوق مدنى از دست رفته رنگین پوستان بود كه سیاست هاى سازمانى خود را از آموزه هاى گاندى الهام مى گرفت. در خلال ۱۱ سال حضور «كینگ» در این جبهه، او بیش از ۶ میلیون مایل سفر كرد و بیش از ۲۵۰۰ سخنرانى ایراد كرد و طى همین سال ها اعتصابى بزرگ در «بیرمنگام» به پا كرد كه توجه تمام دنیا را به سوى خود جلب كرد. او طى این دوران بیش از ۲۰ بار دستگیر و زندانى شد و در عین حال ۵ دكتراى افتخارى همچنین عنوان مرد سال مجله تایم و جایزه صلح نوبل را از آن خود كرد.

او سرانجام در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در حالى كه در تراس اتاق محل اقامتش ایستاده بود مورد سوءقصد قرار گرفت و دیده از جهان فروبست.

 

ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم
مگر ما را فرا خوانند که برخیزیم و قد برافرازیم
و آنگاه ،اگر به طرح وجود خویش وفادار مانده باشیم
قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت

        

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:57 - 0 تشکر 534163

هوگو رافائل چاوز فریاس رئیس جمهور ونزوئلا در 28 جولای 1954 متولد شد. وی یکی از منتقدان لیبرالیسم نو، جهانی شدن و سیاستهای خارجی ایالت متحده است.

وی در سن 17 سالگی در آکادمی علوم نظامی ونزوئلا ثبت نام کرد و پس از فارغ التحصیلی در 1975 مدرک علوم و فنون نظامی دریافت کرد و به مدت چند ماه به خدمت نظام وظیفه عمومی رفت و سپس برای ادامه تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی وارد دانشگاه سیمون بولیوار شد اما بدون اخذ مدرک این دانشگاه را ترک کرد.

در طول سالهای تحصیل در این دانشگاه، چاوز و همکلاسیهای خود یک دکترین ملی گرایی چپ را با الهام از اندیشه های سیمون بولیوار به نام "بولیوارین" و ایدئولوژیهای مارکس و لنین توسعه دادند. همچنین در این سالها چاوز به فعالیتهای فرهنگی و ورزشی پرداخت و با بازی در رشته بیسبال توانست در رقابتهای ملی بیسبال شرکت کند. سرودن شعر، نوشتن داستانهای کوتاه و آثار نمایشی از دیگر فعالیتهای رئیس جمهور ونزوئلا در این سالها بود.
دانشگاه سیمون بولیوار (USB) یک دانشگاه دولتی در کاراکاس با گرایش علمی و فناوری است. شهرت این دانشگاه در بخش مهندسی است.
در 18 جولای 1967 رائول لئونی، رئیس جمهور وقت ونزوئلا حکم رسمی تاسیس این دانشگاه را به عنوان "موسسه تجربی آموزش عالی" با گرایش تحقیقات علمی و فناوری امضا کرد.
نام اولیه این دانشگاه "دانشگاه مرکزی ونزوئلا" یا "دانشگاه کاراکاس" است اما اعضای آکادمی ملی تاریخ و انجمن بولیوارین ونزوئلا خواهان تغییر نام این دانشگاه به "دانشگاه سیمون بولیوار" شدند. این دانشگاه در حال حاضر 13 هزار و 789 دانشجو دارد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:57 - 0 تشکر 534165

نیکولا سارکوزی (رئیس جمهور فرانسه)؛ رشته حقوق از دانشگاه پاریس ایکس

به گزارش مهر،‌ نیکولا پل استفان سارکوزی دو ناگی - بوکسا در 28 ژانویه 1955 متولد شد. وی بیست و سومین رئیس جمهور فرانسه است که از 16 می 2007 در این پست قرار دارد.

سارکوزی پس از اخذ دیپلم در دانشگاه "پاریس ایکس ناتر" پذیرش گرفت و در این دانشگاه در رشته حقوق خصوصی مدرک فوق لیسانس گرفت و بعد در رشته حقوق بازرگانی مدرک فوق لیسانس پیشرفته اخذ کرد.
دانشگاه پاریس ایکس یکی از مقرهای اصلی آغاز کننده جنبش دانشجویی "می 68" و دژ محکم دانشجویان چپ گرا بود. این درحالی بود که سارکوزی که آرامش را ترجیح می داد بلافاصله به سازمان دانشجویان جناح راست پیوست و در آنجا بسیار فعال شد.
وی پس از پایان تحصیلات به خدمت نظام وظیفه عمومی رفت و به صورت نیمه وقت در نیروی هوایی مشغول به کار شد. سپس از 1979 تا 1981 در موسسه مطالعات سیاسی تحصیل کرد اما به دلیل نمرات بدی که در درس زبان انگلیسی به دست آورد نتوانست تحصیلات خود را به اتمام برساند. سپس به عضویت کانون وکلا درآمد. رئیس جمهور فعلی فرانسه زمانی یکی از وکلای ارشد سیلیو برلوسکونی در فرانسه بود.
دانشگاه پاریس غربی نانتر (دانشگاه پاریس ایکس) یکی از 13 دانشگاهی است که جایگزین دانشگاه پاریس شده اند. این دانشگاه در حومه غربی نانتر (منطقه تجاری پاریس) واقع شده است.
دانشگاه پاریس ایکس در سال 1960 در حومه پاریس، با هدف گسترش دانشگاه سوربون و برپایه مدل دانشگاههای آمریکایی ساخته شد.
این دانشگاه مدتی پس از تاسیس به دلیل اینکه مرکز جنبش می 68 بود به سرعت معروف شد. همه ساله در این دانشگاه بین 35 تا 40 هزار دانشجو در تمام حوزه های تحصیلی شامل علم اجتماعی، فلسفه، ادبیات، تاریخ، زیان و زبانشناسی، اقتصاد، حقوق و علوم سیاسی پذیرش دارد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:57 - 0 تشکر 534166


دیوید کامرون (نخست وزیر انگلیس) ؛ کارشناس هنر در فلسفه، سیاست و اقتصاد

به گزارش مهر، دیوید ویلیام دونالد کامرون متولد 9 اکتبر 1966 نخست وزیر جدید انگلیس و رئیس حزب محافظه کاران است.
کامرون در سن 13 سالگی و پس از برادر بزرگش وارد کالج اتون در برکشایر شد. کالج اتون به عنوان معروف ترین مدرسه مستقل دنیا شناخته می شود. کامرون در این مدرسه توانست 12 سطح O (سطح عادی) را بگذارند. سپس در سه سطح A (سطح پیشرفته) در دروس تاریخ هنر، تاریخ و اقتصاد و سیاست تحصیل کرد و موفق شد در امتحان سطح بورس اقتصاد و سیاست رتبه یک را به دست آورد و با بالاترین نمره وارد کالج "براسنوس" دانشگاه آکسفورد شود.
کامرون لیسانس خود را در رشته هنر در فلسفه، سیاست و اقتصاد (PPE) گرفت. وی در زمان تحصیل در آکسفورد، کاپیتان تیم تنیس کالج برانسوس بود.
دانشگاه آکسفورد در شهر آکسفورد انگلیس قرار دارد. این دانشگاه یکی از قدیمی ترین دانشگاههای زنده در دنیا است که در سال 1167 تاسیس شد. این دانشگاه پس از آنکه هنری دوم دانشجویان انگلیسی را از تحصیل در دانشگاه پاریس بازداشت در رقابت با این دانشگاه فرانسوی تاسیس شد.
سالانه 20 هزار و 330 دانشجو شامل 11 هزار و 766 دانشجوی لیسانس، 8 هزار و 701 دانشجوی تحصیلات تکمیلی و 461 دانشجوی متفرقه وارد این دانشگاه می شوند.
آکسفورد در رده بندی آکادمیک دانشگاههای جهان در سال 2009 رتبه 10 را به دست آورد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:58 - 0 تشکر 534168

ولادیمیر پوتین (نخست وزیر روسیه)؛ رشته حقوق دانشگاه دولتی سن پترزسبورگ

ولادیمیر ولادیمرویچ پوتین در 7 اکتبر 1952 متولد شد. وی دومین رئیس جمهور فدراسیون روسیه و نخست وزیر فعلی این کشور است.
هفته نامه آمریکایی تایم پوتین را به عنوان شخصیت سال 2007 انتخاب کرد. پوتین در رشته حقوق بین المللی دانشکده حقوق دانشگاه دولتی لنینگراد (دانشگاه دولتی سن پترزبورگ) تحصیل کرد و در سال 1975 از این رشته فارغ التحصیل شد. سپس عضو حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی شده و به "کا. گ. ب" راه یافت.

دانشگاه دولتی سن پترزسبورگ (در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق با عنوان دانشگاه دولتی لنینگراد شناخته می شد) در سال 1724 به دستور پطر کبیر تزار روسیه تاسیس شد. این دانشگاه بی شک یکی از معتبرترین دانشگاههای متعدد این شهر و یکی از قدیمی ترین دانشگاههای روسیه به شمار می رود.
درحال حاضر این دانشگاه شامل 20 دانشکده و 11 موسسه تحقیقاتی است که به تربیت بیش از 25 هزار دانشجوی لیسانس، دو هزار دانشجوی دکتری و حدود پنج هزار محقق می پردازد.
برپایه گزارش یونسکو، دانشگاه دولتی سن پترزبورگ از سالها قبل در لیست یکی از بهترین دانشگاههای دنیا وارد شده است.
در آغاز دهه 90 برای اولین بار در تاریخ 270 ساله این دانشگاه، یک زن به نام "لودمیلا وربیتسکایا" به عنوان رئیس این دانشگاه برگزیده شد.
مهمترین دانشمندان روسی قرن نوزدهم در این دانشگاه تحصیل کرده اند که از آن جمله می توان به هنریش لنز (فیزیکدان) و دیمیتری مندلیوف (شیمیدان و ارائه دهنده جدول تناوبی عناصر) اشاره کرد.
دانشگاه دولتی سن پترزبورگ پس از دانشگاه دولتی مسکو دومین دانشگاه معتبر روسیه است و برطبق طبقه بندی جهانی دانشگاهها در سال 2009 در رتبه 84 دنیا قرار دارد.

در این دانشگاه تعدادی از مهمترین سیاستمداران روسیه از جمله ولادیمیر پوتین و دیمیتری مدودف در رشته حقوق تحصیل کرده اند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.