تبیان، دستیار زندگی
با توجه به بیانی که در مورد انواع چهار گانه علل داشتیم می توان جواب های گوناگونی به این مسئله داد . منتهی از یک منظر دیگر هم می توان به این قضیه نگریست و آن این که در دار هستی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاسخ های خواندنی و قابل تامل صدرا

مصاحبه اختصاصی بخش امور کاربران تبیان با مدیر انجمن معارف (قسمت دوم)

صدرا
جهت خواندن بخش اول مصاحبه اینجا کلیک کنید

با توجه به اینکه موضوع فلسفه پاسخگویی به "چرا" هاست، می خواهیم از شما چند تا "چرا" بپرسیم:

* چرا به دنیا می آییم؟

با توجه به بیانی که در مورد انواع چهارگانه علل داشتیم می توان جواب های گوناگونی به این مسئله داد. منتهی از یک منظر دیگر هم می توان به این قضیه نگریست و آن این که در دار هستی هر آنچه استعداد و امکان به وجود آمدن را داشته باشد و این امکان برای او حاصل باشد خداوند او را از فیض وجود محروم نمی سازد. یعنی هر آنچه که به هر نحوی مستعد و ممکن الوجود شود خداوند او را بوجود می آورد زیرا عدم این امر با فیاض بودن خداوند در تناقض است. پس هر موجودی که وجود دارد قبلش استعداد و امکان وجودش محقق بوده و خداوند با توجه به این امکان وجودی او را به دار هستی آورده است

*چرا می میریم؟

مرگ در حقیقت یک حرکت است و در هر حرکت چند چیز لازم است که به آنها مقومات حرکت می گویند. یکی از این مقومات مسافت است و دیگری متحرک. بنابراین متحرک در طی این مسافت احکام آن را به خود می گیرد. به بیان ساده تر اتومبیلی را در نظر بگیرید که در حال طی کردن یک مسیر معین است. در اینجا اتومبیل متحرک ماست و مسیر همان مسافت. حالا باز فرض کنید که این مسیر و مسافتی که اتومبیل طی می کند از مکان های مختلف و شرایط گوناگون عبور می کند گاهی از زمین گِلی گاهی در مکانی بارانی و گاهی در مکانی برفی. در هر مقطعی از این مسافت اتومبیل ناچار  متناسب با آن شرایط تغییراتی دارد . مثلاً در زمین گِلی لاستیک هایش گِلی می شود و در مکان بارانی اتومبیل خیس می شود و در هنگام برف سفید پوش. حالا همین مثال را با مرگ انسان مقایسه کنید. انسان هم بنابر حرکت ذاتی که دارد گاهی در رحم مادر یک گونه زندگی دارد و گاهی مسافت او از رحم مادر تبدیل به جهان مادی و خارج از رحم می شود و گاهی هم برای عبور از عالم ماده باید لباس مادی خود را از تن در آورد.

تا بدانــــی که تن آمـــد چون لبـــــــاس

رَو بجـــو لابس لــــــباسی را ملَـــــیس

آن تویــــــــی که بـــی بـــدن داری بدن

پس مترس از جسـم جان بیرون شدن

و این حرکت یک امر همیشگی در عالم ماده است و قرآن هم با ظرافت خاص خود به آن اشاره نموده است. در قرآن کریم این عبارت آمده است که انا لله و انا الیه راجعون، مراد کلمه الراجعون است که بر وزن فاعل است دلالت بر زمان حال دارد یعنی هم اکنون این حرکت واقع است و به قول عرفا انسان در هر  لحظه می میرد زیرا در هر لحظه در حال حرکت است. به قول مولانا :

از جمـــــــادی مـُـــردم و نامی شدم

وز نمـــــا مــُـــردم زحــــیوان سر زدم

مُــــــردم از حیوانـــی و آدم شــــــدم

پس چه ترسم کـی زمُردن کم شدم؟

بار دیگر هم بمـــــــــیرم از بشــــــــر

تا  برآرم  از  ملــــــائک  بـــال  و  پـــر

بار دیگر از مـــــلک قـــربان شـــــــوم

آنچه اندر وهـــــــــم ناید آن شــــــوم

پس عــــــدم گردم عــدم چون ارغنون

گـــویدم  انا  الیــــــه  راجـــــــــعون

و این حرکت ذاتی هموراه هست تا اینکه با آنچیزی که ما عادتاً مرگ می نامیم از این دنیای فانی به جهان باقی ارتحال کنیم. البته ممکن است همه به مرحله آخر نرسند و به علت پر شدن ظرف وجودیشان در مراحل ابتدایی مرگ برایشان رخ دهد.

* چرا باید در مورد خدا فکر کنیم؟

هیچ کس نمی پرسد که چرا مثلث سه ضلع دارد و یا اینکه چرا مربع چهار ضلع دارد زیرا این امور برای آن دو ذاتی هستند و اگر سه ضلع نباشد مثلی در کار نیست. به همین شکل فکر کردن هم برای انسان ذاتی است یعنی همین که گفتیم آن موجود انسان است یعنی آن موجود متفکر است و فکر می کند مثل آنکه گفته شود فلان شکل مثلث است یعنی اینکه سه ضلع دارد. پس فکر کردن برای انسان یک امر فطری و ذاتی است حالا متعلق فکر چه چیزی باشد تفاوتی ندارد ، هر چیزی می تواند متعلق فکر انسان قرار بگیرد یعنی موضوعی شود برای فکر کردن و همین طور خداوند هم موجودی است در خارج و می تواند متعلق فکر قرار گیرد. البته باید توجه داشت که تفکر در ذات خداوند و ماهیت حق تعالی ممکن نیست بلکه تفکر در مورد فعل و صفات و اوست که ممکن و پسندیده است و برخی آن را غایت خلقت انسان دانسته اند . یعنی تفکر در مورد خداوند را غایت خلقت می دانند. در قرآن آمده است که ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون یعنی خداوند تبارک و تعالی غایت خلقت انسان را عبادت خویش می داند این آیه برای ما حکم یک مقدمه را دارد که آن را در کنار مقدمه دیگر قرار می دهیم و یک نتیجه منطقی می گیریم ، مقدمه دیگر عبارت است از حدیثی از امام رضا(ع) که ایشان فرموده اند: لیس العبادة کثرة الصلاة والصوم انما العبادة التفکر فی امر الله عزوجل؛ یعنی عبادت حقیقی همان تفکر در امر خداست، پی حق تعالی فرمود که غایت خلقت انسان عبادت است و امام(ع) فرمود عبادت واقعی تفکر در امر خداست پس نتیجه می گیریم که غایت خلقت بشر همان تفکر در امر خداست.

* چرا باید همه دین داشته باشند؟

دین یعنی برنامه زندگی. همه موجودات حتی موجودات تک سلولی هم برای زیستن برنامه دارند. زیستن انسان از آن جهت که منتهی به این دنیا نمی شود و جهان نامحدود دیگری در پیش روی اوست فلذا باید برنامه ای دقیق و کامل هم داشته باشد و از آنجا که هیچکس جز خداوند، انسان و استعداد های او وجهان نامحدود ابدی را نمی شناسد پس همو باید برنامه ای برای زیستن انسان ارائه دهد و آن برنامه صد البته ارائه شده و ما آن را دین می نامیم.

* چرا رواج دین گریزی؟

با توجه به مطلب قبلی دین گریزی به شکل عام وجود ندارد ، بلکه اشتباه در انتخاب راه و مسیر زندگی صورت می گیرد. یعنی همه می دانند که باید دین داشته باشند اما در انتخاب مصداق دچار اشتباه می شوند. در قرآن کریم هم آمده است که برخی خواسته های نفسانی خود را معبود خود قرار داده اند . یعنی در اصل معبود و دین شک ندارند ولی در مصداق دچار اشتباه شده اند.

* چرا گناه می کنیم؟

به خاطر کمی ظرفیت مان. اگر انسان به مقامی که دارد و به عظمت کسی که می خواهد معصیت او را انجام دهد واقف شود دچار گناه نمی شود.

صدرا

• چرا بیمار می شویم؟

وجود عوامل میکروبی(با شوخی)، شاید این سوال مربوط به پزشکان انجمن شود اما از منظر فلسفی در تحت عنوان بلا مورد بررسی قرار می گیرد. بلا گاهی برای دفع ضرر بزرگتری است گاهی برای جبران امر فوت شده و گاهی هم برای ارتقاء مقام. در احادیث آمده است که وقتی بیماری بر شخصی عارض می شود این بیماری گناهان گذشته آن فرد را مانند برگ درختان فرو می ریزاند ، البته این برای گناهکاران است و برای مؤمنین به همان اندازه بر درجات آنها اضافه می شود.

فرض کنید قرار است یک کلکسیونی از سوالات فلسفی انسان از سنین مختلف درست کنید. چه سوالاتی در آن قرار می دهید:

* 5 سالگی:

نمی توان پاسخ دقیقی برای این پرسش قرار داد زیرا استعداد ها و شرایط برای انسان ها متفاوت است مثلاً اکثراً داستان مشهور ابن سینا (البته با شک) را می دانند که وقتی استادش به او گفت بگو یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود ، ایشان گفت نمی گویم که اشتباه است و خلاف بداهت عقلی. حالا استاد با آن مقام علمی اش نمی دانست این مطلب اشتباه است اما این کودک هفت هشت ساله متوجه اشکال کار شده بود. هستند کسانی که تا پایان عمر در 100 سالگی هم باز متوجه اشتباه این مطلب نمی شودند. ولی با این وجود امروزه بحث فلسفه کودکان مطرح است که بیشتر توجه آن معطوف به صرف پرسیدن می شود و نه چه چیزی را پرسیدن.

* 10 سالگی:

معمولاً کودکان در این سن و کمتر ، از خدا می پرسند زیرا والدین از وجود خداوند برای کودک گفته اند اما چون کودک حس گراست همواره به دنبال وجود مادی خدا می گردد فلذا این سوال برای او مطرح است که خدا کجاست و چیست.

* 15 سالگی:

سنی است که نوجوان مفاهیم انتزاعی را به خوبی درک می کند و می توان برخی از قواعد را درست تبیین کند. معمولاً در این سن سوالات بیشتر جنبه اعتقادی پیدا می کند و نوجوان با دلایل ساده ای قانع می شود ، سوالاتی مانند چرا به وجود آمدم؟ چرا می میرم؟ و ...

• 25سالگی:

تمامی سوالات ممکن

صدرا

شما به عنوان یک کارشناس علم فسلفه چقدر در پیدا کردن جواب "چرا" های خود سماجت دارید؟

اگر سوالی مطرح بشه به دنبال جوابش حتماً میرم . خیلی خوب است که انسان همواره سوالاتی برایش مطرح باشد ، خود طرح سوال نعمت بزرگی است.

یک فیلسوف چه وقت در مقابل پرسش دیگران سکوت می کند؟ ( به عبارت دیگر آیا دانستن همه "چرا" ها لازم است؟ با مثال توضیح بفرمایید.)

نه لازم نیست. اصولاً نیازی نیست به همه و برای همه سوالات پاسخ فلسفی داد.باید اهل سوال واقعاً طالب باشند و تحمل شنیدن برخی از مطالب را هم داشته باشند. ملاصدرا در مقدمه کتاب کبیر اسفار بعد از کلی گلایه از اهل زمانه که امروزه هم به آنها مبتلا هستیم این دو بیت را آورده اند :

از سخن پُر دُر مکن همچون صدف هر گوش را

قفــــل گوهــــر ســــاز ، یاقـــوت زمرد پوش را

در جواب هر ســوالی حاجــــت گفـــتار نیست

چشــم بینا عـــذر می خواهد لـــب خاموش را

اصولاً ائمه علیهم السلام این شیوه و مرام را داشته اند که مطالب سنگین و غیر قابل تحمل را برای هر کس بازگو نمی نمود و بیان حکمت برای نا اهل را جفای به آن می دانستنه اند اما سید الساجدین علی بن الحسین- علیهما السلام – در ابیاتی که منسوب به ایشان است می فرمایند:

لأکــــتم من علـــمی جواهـــره

کیلا یری الحق ذو جــهل فیفتتنا

فرب جوهـــر علـــم لــــوابوح به

لیقـــل انـت ممن یعــبد الـــوثنا

و لاستباح رجال مسلمون دمی

یرون اقــــبح مایؤتونه حســـــنا

عبارت فوق چنین ترجمه ای دارد که:

«من از دانش خویش گوهرهای آن را پنهان کرده ام تا نادان؛ آن حقایق را ندیده و در گمراهی افتد؛ و چه بسا جواهری از علم و دانش های پنهان است ؛ که اگر آنها را آشکار سازم هر آینه گویند که بت پرستی!؛ و مردمان مسلمان ریختن خون مرا روا می دارند!!؛ چون ناپسندترین کار ریختن خون من است نیکو می دانند.»

این شیوه را حکما هم اتخاذ نموده اند تا آنجا که در تقریر کتاب های خویش کمال دقت را داشته اند تا به صورت رمزی و بسیار مشکل مطالب را به رشته تحریر درآوردند تا کسی جز طالب واقعی به گوهر مطالب نرسد. در این خصوص کتاب قبسات میرداماد از شاهکارهای زمانه است

شما وبلاگ هم دارید؟ در آن چه موضوعاتی رو مطرح می کنید؟

بله، وبلاگی به نام سر قضا و با آدرس http://www.philsoph.parsiblog.com/   كه در مورد فلسفه و عرفان و کلام و تفسیر فعالیت دارد.

صدرا

با توجه به اینکه شما یکی از مدیران منتخب تبیان برای جنبش "وبلاگ پیامبر رحمت" هستید، فکر می کنید کدام گوشه زندگی پیامبر از نهانخانه ذهن محققان و پژوهشگران هنوز بیرون نیامده و جای آن در وبلاگ "پیامبر رحمت" خالی است؟

چیزی که لازم است بدان توجه بیشتری شود عظمت شخص شریف نبی اکرم صلوات الله علیه و آله است. زندگی پیامبر اسلامی سراسر درس و الگو برای ماست. متأسفانه یک دید غلط در بین ما رواج دارد و آن این است که گمان می کنیم شخص شریف و با عظمت نبی اکرم یک انسان معمولی بوده است که خداوند به ایشان لطف نموده است و او را در سن 40 سالگی به رسالت برگزیده است و دیگر به قبل از آن کاری نداریم؛ در حالی که رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد می فرمایند کنت نبیاً و آدم بین الطین و الماء یعنی آن بزرگوار قبل از وجود آدم هم نبی بوده .باید این دیدگاه اشتباه که ناشی از پاره ای از اسرائیلیات و تفکرات عوامانه است از بین برود و این نیازمند تلاش همه جانبه در ابعاد گسترده است. در روایات ما آمده است اولین موجودی که خلق شد نور نبی اکرم بوده که از آن به قلم و عقل هم تعبیر شده است؛ملاصدرا زیبا سروده است که :

نور اول ســــایه نور خــــــداست

ذات او معنی روح مصطفی است

خیلی از جنبه های عرفانی و روحی پیامبر اسلام (ص) مورد غفلت قرار گرفته است و به خیلی از ظرایف زندگی ایشان پرداخته نشده است.

فکر می کنید فلسفه، بیشتر با کدام علوم مرتبط است؟ آیا فلسفه بر سایر علوم مقدم است؟

در فلسفه می توان برخی از اصول موضوعه را از علوم دیگر اخذ نمود و به عنوان مقدمه به کار برد هر چند که عدم استفاده بهتر است. فلسفه هم بر علوم دیگر برتری دارد و هم تقدم . تقدمش واضح است زیرا اثبات موضوعات هر علمی در آن علم صورت نمی گیرد و تنها در فلسفه صورت می گیرد. و اما شرافت و برتریش هم شاید مشخص باشد با دلایل عقلی و نقلی می توان این امر را ثابت نمود اما در این مصاحبه تنها به برخی از دلایل نقلی فهرست وار اشاره می نماییم

اوّل الدین معرفته

اول عباده الله معرفته

لیس العباده كثره الصلاه و الصوم انما العباده التفكر فی امرالله عزوجل

انفع المعارف معرفت النفس

افضل المعرفه معرفه الانسان نفسه

معرفه الانفس انفع المعارف

من عرف نفسه عرف ربه

نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفة النفس

یوتی الحكمة من یشاء و من یُوتِ الحكمة فقد اوتی خیراً كثیراً

هو الذی بَعَث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة

الحكمة ضالة المومن فاطلبوها و لو عند المشرك و تكون احقَّ بها و اهلَها

البته دلایل را می توان مفصل تر بیان نمود که همین مقدرا به نظر کفایت می کند.

اگر قرار بود جای یکی از شخصیت های دنیا باشید. کدام شخص را انتخاب می کردید؟ چرا؟

بهترین آنها را.

از کاربری تبیان تا مدیریت انجمن معارف تبیان چند پله در راه داشتید؟

رفع ممیزی بنده مدت زیادی طول نکشید به گمانم کمتر از یک ماه بود. پاییز سال قبل بود که با تشویق های جناب محمد رضا صغیرا مدیر محترم قبلی انجمن معارف و جناب دکتر مصطفی چهرقانی مدیریت محترم و سابق انجمن اجتماعی این مسئولیت را پذیرفتم.

صدرا

ویژگی های یک مدیر خوب و موفق چیست؟

مدیر یک مجموعه در صورتی موفق می باشد که اولاً تخصص کافی برای اداره آن مجموعه را داشته باشد، یعنی تخصص علمی متناسب با آن مجموعه. ثانیاً دارای یک سری اختیارات لازم برای اداره مجموعه خود باشد. تا زمانی که مدیر دارای اختیار لازم نباشد نمی توان نام مدیر را بر آن نهاد بلکه در اصل او یک کادر اجرایی است نه مدیر. وقتی شخصی به عنوان مدیر انتخاب شد اعتماد به او نیز لازم است هر چند که مراقبت از او لازم است اما باید دست او در انتخاب ها و اقدام های که انجام می دهد تا اندازه ای باز باشد و اجازه داد تا خلاقیت های مدیریتی خود را از حالت بالقوه بودن خارج سازد. خصایص دیگر یک مدیر خوب تعامل مناسب با زیر دستان و همچنین روحیه صراحت و اقتدار در تصمیم گیری است.

باور بعضی این است که مباحث معرفتی و مذهبی جاذبه دارد و نیازی به ایجاد جاذبه های کاذب نیست. به عنوان مدیر انجمن معارف نظر شما چیست؟

درست بیان کردن همین مسائل باعث جاذبه دار بودن آنها می شود . باید موضوع و محمول را دقیق بیان کنیم تا زیبایی مطالب نمایان شود البته استفاده از روش ها و تکنیک های خاص هم در حال حاضر لازم و ضروریست. خیلی ها به برخی از موضوعات ساده نگاه می کنند و دید عوامانه ای نسبت به پدیده های اطراف اعم از دینی و معرفتی و غیره دارند که باید این دید عوض شود و این امر نیازمند ایجاد برخی جاذبه ها است ، البته نمی توان به آنها جاذبه های کاذب گفت.

شما به عنوان کاربر چه توقعی از تبیان و مدیران آن دارید؟

تبیان ارزشمندترین و با معرفت ترین و ولایی ترین کاربرها رو داشته و الان هم دارد باید قدر این کاربرها را دانست و خدایی ناکرده با عمل و کارهایمان کاری نکنیم که آنها برای همیشه از این فضای مجازی روانه جایی دیگر شوند. حفظ کاربران تبیان حتی المقدور خواسته و توقع ماست. البته این یک تعامل دوطرفه است که از کاربران عزیز هم این انتظار می رود. تبیان به عنوان یک سایت فرهنگی و مذهبی در کشور مطرح است و بالتبع کاربرانی که ابتدا وارد این سایت می شوند با این دید وارد این سایت می شوند و انتظار دارند که تبیان این مسئله را به خوبی نشان دهد.

با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما، اگر نکته ای باقی مانده بفرمایید.

نه نکته دیگری نیست جز آرزوی موفقیت برای همه عوامل تبیان اعم از مسئولین و کاربران . موفق و سربلند باشید.


بخش امور کاربران سایت  تبیان

مصاحبه با مدیر انجمن طنز و سرگرمی سایت تبیان

گفتگو با مدیر انجمن گرافیک سایت تبیان

مصاحبه با دکتر ابوالفضل خراسانی

مصاحبه با اولین برنده از میان اعضای ویژه

عضویت ویژه؛ خدمات ویژه

همایش های مجازی ویژه کاربران تبیان

سعید بیابانکی در باشگاه کاربران تبیان

مصاحبه با برنده مسابقه روز جهانی نجوم

مصاحبه با یک زوج خوشبخت تبیانی