علم و عالم در مکتب علی(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علم و عالم در مکتب علی(ع) - نسخه متنی

سید مهدی شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



علم و عالم در مكتب على ( عليه السّلام)

نويسنده: سيّد مهدى شجاعى

از جمله آفات علم كه از همان ابتدا انسان را به مخاطره مى‏افكند، انگيزه جستن و يافتن علم است. بيم آن مى‏رود كه ذره‏اى آتش ناخالصي و بى‏مراعاتى خرمن علم و حتّى ايمان و عمل آدمى را به تباهى بكشد.

حضرت سيدالمرسلين صلّى‏الله عليه و آله در وصاياى خويش به ابوذر مى‏فرمايد: من ابتغى العلم ليخدع به الناس لم يجد ريح الجنَّة. [1]

هر كه تحصيل علم براى فريب مردم كند، بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد.

و هم از اوست اين كلام كه: و من طلب علماً ليصرف به وجوه الناس اليه لم يجد ريح الجنه. هر كه علم را براي كسب شهرت و جلب خاطر مردم طلب كند، بوى بهشت را نخواهد شنيد. خداوند به يكى از پيامبرانش مى‏فرمايد:

«قل للذين يتفقهون لغير الدين و يتعلمون بغير العمل و يطلبون الدنيا لغير الاخرة. يلبسون للناس ثوب الكباش و قلوبهم كقلوب الذئاب».

السنتهم احلى من العسل و اعمالهم امر من الصبر. اياى تخادعون؟ و بى تستهزئون؟ لاتيحن لكم فتنة تذر الحكيم حيراناً. [2]

بگو به آنان كه فقه را براى غير دين خدا مى‏آموزند و علم را براى غير عمل تحصيل مى‏كنند و دنيا را جز براى آخرت مى‏خواهند بگو به آنان كه فقه را براى غير دين خدا مى‏آموزند و علم را براى غير عمل تحصيل مى‏كنند و دنيا را جز براى آخرت مى‏خواهند

در ميان مردم لباس ميش بر تن دارند امّا دلهايشان دلهاى گرگان است. زبان‏هايشان شيرين‏تر از عسل است و كرداشان تلخ‏تر از صبر. مرا فريب مى‏دهيد؟ و مرا مسخره مى‏كنيد؟ به آن‏چنان فتنه‏اى در اندازمتان كه حكيمان حيران بمانند.

و نبايد آدمى از همان ابتداى راه كه به تحصيل علم دست مى‏يازد، انگيزه‏اى غير الهى داشته باشد تا مغضوب خداوند واقع شود. هر مرحله از اين راه پر خطر كه عالم به جز خدا دل به سوئى بكشاند و تمنّاى غير او كند، خداوند راهزنش مى‏خواند و شيرينى مناجاتش را از او دريغ مى‏كند.

هم‏چنان كه به حضرت داوود مى‏فرمايد: لاتجعل بينى و بينك عالماً مفتوناً بالدنيا فتصدك عن طريق محبتى. فان اولئك قطاع طريق عبادى المؤمنين ان ادنى ما انا صانع بهم. ان انزع حلاوة مناجاتى من قلوبهم. [3] اى داوود! عالم شيفتة دنيا را بين من و خودت قرار مده كه تو را باز مى‏دارد از دوستى من. چرا كه آنان قطاع طريق بندگان مؤمن منند و كمتركارى كه با آنان مى‏كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلهايشان مى‏برم. و هم او جلّ و علا به حضرت داوود مى‏فرمايد: «ان اهون ما انا صانع بعالم غير عامل بعلمه من سبعين عقوبة باطنية ان اخرج من قلبه حلاوة ذكرى. [4]

كمترين كارى كه با بندة عالم غير عامل مى‏كنم از هفتاد عقوبت باطنى! آن است كه حلاوت و شيرينى ذكرم را از دلش سلب مى‏كنم. و شايد مهلك‏ترين خطرها در اين راه همان عمل نكردن به دانسته‏هاست، كه حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: واعلم ان قليل العلم يحتاج الى كثير العمل لان علم ساعة يلزم صاحبه استعمال طول العمر. [5]

بدان كه علم اندك مستدعى و محتاج عمل بسيار است چراكه آن‏چه در يك ساعت از علم اندوخته مى‏شود صاحبش را عمرى ملزم به انجام و عمل آن مى‏كند.

حضرت رسول صلّى الله عليه و آله مى‏فرمايد: ان شر الناس منزلة عندالله يوم القيامة عالم لاينتفع بعلمه... [6]

بدترين و پست‏ترين مقام در قيامت از آن عالمى است كه از علم خود بهره نگيرد. و بهره گرفتن از علم براي خود جز عمل به آن، چه مى‏تواند باشد؟

چرا كه تعليم دادن، بهره ديگران است و زكات علم و آن‏چه براى آدمى مى‏ماند عمل مخلصانه است آن‏چه را كه دريافته است. حضرت عيسى على نبينا و آله و عليه السلام مى‏فرمايد: ديدم سنگى را بر وى نقش بود كه: مرا برگردان! برگرداندم، در باطن سنگ نوشته بود كه هر كه عمل نكرد به آن‏چه داسته است شوم است بر او آن‏چه ندانسته است. و مردود است بر او طلب كردن آن‏چه دانسته است و عمل نكرده يعنى كيفيت و حلاوت آن‏چه دانسته است هم از او محو مى‏شود. [7]

حضرت رسول صلّى الله عليه و آله مى‏فرمايد: نعوذ بالله من علم لا ينفع و هو العلم الذى يضاد العمل بالاخلاص.

به خدا پناه مى‏بريم از علمى كه نفع نداشته باشد و آن علمى است كه مقارن عمل نباشد. و از اخلاص تهى باشد. و هم او مى‏فرمايد: العلماء كلهم هلكى الا العاملون و العاملون كلهم هلكى الا المخلصون و المخلصون على خطر. [8]

علماء همگى در معرض نيستى‏اند مگر عمل كنندگان، و عمل كنندگان همگى در معرض فنايند مگر مخلصان و مخلصان در معرض خطرند.

از حضرت على صلوات الله وسلامه عليه نقل كرده‏اند كه فرموده است: ما يسرنى ان لومت طفلاً و ادخلت الجنة و لم اكبر فلم اعرف ربى فان اعلم الناس بالله اشد هم خشية و اكثرهم عبادة و احسنهم فى الله صحبة. [9]

شادمان نمى‏گشتم اگر در كودكى مى‏مردم و به بهشت وارد مى‏شدم و بزرگ نمى‏شدم و خدا را نمى‏شناختم كه عالم‏ترين مردم به خدا ترسنده‏ترين مردم است از وى و بسيار عبادت كننده‏تر و به صحبت با خدا نيكوتر.

امام صادق سلام الله عليه صفات عالم، معلم و متعلم را اين گونه تبيين مى‏فرمايد: والعالم حقاّ هو الذى ينطق عنه اعماله الصالحة و اوراده الزاكيه و صدقه تقواه لالسانه و مناظرته و معادلته و تصاوله و دعواه...

عالم حقيقى كسى است كه كردار او گواهى دهد به علم او، يعنى عمل‏هاى نيكو و پسنديده از او صادر شود و شغل و كار او محمود باشد. و نيز تقوى مصدق او باشد بر علم. يعنى با وجود عمل صالح بايد متّقى و پرهيزگار هم باشد. نه آن‏كه زباندار باشد و با وجود جهل و نادانى از زور زبان و حرّافى بر اكثر فائق آيد و دعوى دانش و علم كند و از عمل عارى باشد و در تحت آية كريمة «يقولون ما لا يفعلون» مندرج باشد.

والمعلم يحتاج الى عقل و رفق و شفقة و نصح و حلم و صبر و بذل. و معلم محتاج اين صفات است:

1- آن‏كه عاقل باشد، يعنى آن‏چه تعليم مى‏دهد، از روى دانش باشد نه از روى شك و وهم.

2- آن‏كه صاحب رفق و ملايمت باشد، كه اگر متعلم در تحقيق مسئله ايستادگى نمايد غيظ و خشم بر او استيلا نيابد.

3- آن‏كه مشفق و مهربان باشد به متعلم. چه به قدر اشفاق معلم، افاضة علوم به متعلم مى‏شود.

4- آن‏كه تعليم او خالص باشد از اغراض فاسده كه بدون اخلاص توفيق به هيچ‏كار ميسر نيست خصوص تحصيل علم.

5- آن‏كه حليم باشد..

6- آن‏كه صبر و شكيبايى داشته باشد كه در تحقيق مسائل به تأنى و درنگ پيش رود و از سرعت و عجله محترز باشد و با متعلم اگر دركش پست باشد خشونت نكند.

7- آن‏كه بذل علم كند، يعنى هرگاه كسى را قابل تربيت داند و آن كس از او طلب تعلم نمايد مضايقه نكند.

والمتعلم يحتاج الى رغبة و ارادة و فراغ و نسك و خشية و حفظ و حزم. و متعلم نيز محتاج اين صفات است،

اوّل: آن‏كه رغبت بسيار به تحصيل علم داشته باشد.

دوّم: آن‏كه اراده‏اى سخت و محكم در طلب علم داشته باشد.


سوّم: آن‏كه فارغ‏البال باشد.

چهارم: آن‏كه با عبادت و تقوى باشد.

پنجم: آن‏كه ملازم خوف و خشيت الهى باشد.

ششم: آن‏كه از هرچه منافى حفظ است، اجتناب كند.

هفتم: آن‏كه مقويات تعقل را به كار برد و از منافيات آن احتراز نمايد. [10]

و قل رب زدنى علماً. و بگو خدايا بر دانشم بيفزا!

[1]. الاخلاق.

[2]. قدسى.

[3]. قدسى.

[4]. جلد 1.

[5]. الشريعه، و مفتاح‏الحقيقه.

[6]. الاخلاق.

[7]. الشريعة، و مفتاح‏الحقيقه.

[8]. اخلاق الاسلاميه.

[9]. العابدين.

[10]. الشريعه و مفتاح الحقيقة.

/ 1